اكنون كه دوران غيبت امام(ع) پيش آمده و بناست احكام حكومتي اسلام باقي بماند و استمرار پيدا كند و هرج و مرج روا نيست، تشكيل حكومت لازم ميآيد. عقل هم به ما حكم ميكند كه تشكيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند، بتوانيم جلوگيري كنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم كردند، دفاع كنيم.(34)
از غيبت صغري تا كنون كه هزار و چند صد سال ميگذرد و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد، و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورند، در طول اين مدت مديد، احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود؟ و هر كه هر كاري خواست بكند؟ هرج و مرج است؟!
قوانيني كه پيغمبر اسلامصلي الله عليه وآله در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراي آن، بيست و سه سال زحمت طاقت فرسا كشيد، فقط براي مدت محدودي بود؟ آيا خدا، اجراي احكامش را محدود كرد به دويست سال؟ و پس از غيبت صغري، اسلام ديگر همه چيزش را رها كرده است؟
اعتقاد به چنين مطالبي يا اظهار آنها بدتراز اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است. هيچ كس نميتواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضي وطن اسلامي دفاع كنيم يا امروز ماليات و جزيه و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته شود، قانون كيفري اسلام و ديات و قصاص بايد تعطيل شود.(35)
اكنون كه شخص معيني از طرف خداي تبارك و تعالي براي احراز امر حكومت در دورهي غيبت تعيين نشده است، تكليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها كنيد؟ ديگر اسلام نميخواهيم؟ اسلام فقط براي دويست سال بود؟ يا اين كه اسلام، تكليف را معين كرده است، ولي تكليف حكومتي نداريم؟
معناي نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود و ما با بيحالي، دست روي دست بگذاريم كه هر كاري ميخواهند بكنند؟ و ما اگر كارهاي آنها را امضاء نكنيم، رد نميكنيم. آيا بايد اينطور باشد؟ يا اين كه حكومت لازم است و اگر خدا، شخص معيني را براي حكومت در دورهي غيبت تعيين نكرده است، لكن آن خاصيت حكومتي را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب(ع) موجود بود، براي بعد از غيبت هم قرار داده است.(36)
نگوييد بگذار تا امام زمان(ع) بيايد. شما نماز را هيچ وقت ميگذاريد تا وقتي كه امام زمان(ع) آمد، بخوانيد؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. منطق حاكم خمين را نداشته باشيد كه ميگفت: ((بايد معاصي را رواج داد تا امام زمان(ع) بيايد. اگر معصيت رواج پيدا نكند، حضرت ظهور نميكند!)) اينجا ننشينيد فقط مباحثه كنيد، بلكه در ساير احكام اسلام مطالعه كنيد. حقايق را نشر دهيد، جزوه بنويسيد و منتشر كنيد. البته، مؤثر خواهد بود. من تجربه كردهام كه تأثير دارد.(37)
از همه شكنندهتر، شعار گمراهكنندهي ((حكومت قبل از ظهور امام زمان(ع) باطل است)) و هزاران ((اِن قلت)) ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايي بود كه نميشد با نصيحت و مبارزهي منفي و تبليغات، جلوي آنها را گرفت. تنها راه حل، مبارزه و ايثار و خون بود كه خداوند، وسيلهاش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد، سينه را براي مقابله با هر تير زهرآگيني كه به طرف اسلام شليك ميشد، آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.(38)
اين نويسندهي جاهل باز در كتابچهي پوسيده، حرفهايي نسنجيده به دين و دينداران نسبت ميدهد و از آن، نتيجههاي شگفتآور ميگيرد. ميگويد: (دين امروز ما ميگويد: هر دولتي كه پيش از قيام قائم برپا شود، باطل است - كل رايةٍ تُرفع قبل قيام القائم، فصاحبها طاغوت يعبد من دون اللَّه - . ميگويد: كار سلطان و همراهي با آن عديل كفر است - سألته عن عمل السلطان؟ فقال: الدخول في اعمالهم و العون لهم و السعي في حوائجهم عديل الكفر - . ميگويد: قتال به همراهي غير امام مانند خوردن گوشت خوك و خون است). بلكه در حديث صحيح، آماده بودن براي جنگ با دشمن را هم نهي كرده.
اين نويسنده، مطالب را درهم و برهم كرده و روي هم ريخته، بيخردانه به اعتراض برخاسته. اين احاديث هيچ مربوط به تشكيل حكومت خدايي عادلانه كه هر خردمند لازم ميداند، نيست. بلكه در روايت اول، دو احتمال است. يكي آنكه راجع به خبرهاي ظهور وليّ عصر(ع) باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگويد عَلَمهايي كه به عنوان امامت قبل از قيام قائم برپا ميشود، باطل است. چنانچه در ضمن همين روايت، علامتهاي ظهور هم ذكر شده است. و احتمال ديگر آن كه از قبيل پيش گويي باشد از اين حكومتهايي كه در جهان تشكيل ميشود تا زمان ظهور كه هيچكدام به وظيفهي خود عمل نميكنند و همينطور هم تاكنون بوده. شما چه حكومتي در جهان بعد از حكومت علي بن ابيطالب(ع) سراغ داريد كه حكومت عادلانه باشد و سلطانش، طاغي و برخلاف حق نباشد؟
اكنون اگر كسي تكذيب كند از وضع يك حكومتي كه اين حكومتها جائرانه است و كسي هم تا زمان دولت حق نميتواند آنها را اصلاح كند، چه ربط دارد به اين كه حكومت عادلانه نبايد تشكيل داد؟ بلكه اگر كسي جزيي اطلاع از اخبار ما داشته باشد، ميبيند كه هميشه امامان شيعه با آن كه حكومتهاي زمان خود را حكومت ظالمانه ميدانستند و با آنها آن طورها كه ميدانيد سلوك ميكردند، در راهنمايي براي حفظ كشور اسلامي و در كمكهاي فكري و عملي، كوتاهي نميكردند و در جنگهاي اسلامي در زمان خليفهي جور باز شيعيان علي(ع) پيشقدم بودند. جنگهاي مهم و فتحهاي شاياني كه نصيب لشكر اسلام شده، مطلعين ميگويند و تاريخ نشان ميدهد كه، يا به دست شيعيان علي(ع) يا به كمكهاي شايان تقدير آنها بوده، شما همه ميدانيد كه سلطنت بني اميه در اسلام، بدترين و ظلمانهترين سلطنتها بوده و دشمني و رفتارشان را با آل پيغمبرصلي الله عليه وآله وسلم و فرزندان علي بن ابيطالبعليهم السلام همه ميدانيد. و در ميان همهي بني هاشم، بدسلوكي و ظلمشان نسبت به علي بن الحسين زين العابدين(ع) بيشتر و بالاتر بود. به همين سلطنت وحشيانهي جائرانه ببينيد علي بن الحسين(ع) چه قدر اظهار علاقه ميكند....
اما روايت دوم كه ميگفت: داخل شدن در عمل سلطان و معاونت كردن از او و رفع حاجت او را كردن، همدوش كفر است. اين ماجراجوي بيخرد چنانچه تاكنون ديديد و عادت دارد، در نقل روايات خيانت ميكند وگرنه مطلب، روشنتر از آن است كه در آن، خود را نيازمند به جواب بدانيم. اين روايت و امثال آن كه روايات بسياري است، جلوگيري از داخل شدن در تشكيلات دولت است براي اعانت به ظالم و كمك كاري كردن بر ستمكاريها. اين در تمام قوانين عالم ممنوع است.... ما ميگوييم در همان تشكيلات خانمانسوز ديكتاتوري هم اگر كسي وارد شود براي جلوگيري از فسادها و براي اصلاح حال كشور و توده، خوب است. بلكه گاهي هم واجب ميشود. خوب است آقايان رجوع كنند به كتب فقها در باب ولايت از قِبَل ظالم، ببينند آنها چه ميگويند....
اين بيخردان ماجراجو فقط براي آن كه دولت و ملت را با دينداري و دينداران و خصوصاً با ملاّها بدبين كنند، در ميان كتابها ميگردند، يك حديث پيدا ميكنند. بيآن كه بگويند اين حديث در چه موضوعي وارد شده است، به چشم آنها ميكشند. غافل از آن كه خوانندگان اين اوراق، بسياريشان دست كم با تاريخ اسلام سر و كار دارند. آنها ميدانند از اصحاب خاص ائمه و دوستان خصوصي اين خاندان، در شغل دولتي داخل بودند و ائمهي دين آنها را تأييد و تمجيد ميكردند؛ مثل: علي بن يقطين و محمد بن اسماعيل بن بزيع و عبداللَّه نجاشي؛ والي اهواز و ديگران و همينطور از بزرگان علماي ما در دربار سلاطين وارد بودند، چنانچه پيش از اين، اسم آنها را برديم.
و اما روايت سوم كه ميگويد: قتال به همراهي غير امام، مانند خوردن گوشت خوك و خون است. اين جاهل بيخرد، نسنجيده و كتابهاي فقها را نديده، اين بيهوده را ميگويد. در اسلام، دوگونه جنگ است كه يكي را جهاد ميگويند و آن كشورگيري است با شرطهايي كه براي آن شده است و ديگري، جنگ براي استقلال كشور و دفع اجانب از آن است.
جهاد كه عبارت از كشورگيري و فتح ممالك است، پس از آن است كه، دولت اسلامي با وجود امام يا به امر امام تشكيل ميشود و در اين صورت، اسلام بر تمام مردان كه به حدّ بلوغ رسيده باشند و افتاده و عاجز نباشند و مملوك كه از افراد اجانب است، نباشند، واجب كرده است كه براي كشورگيري حاضر شوند و قانون اسلام را در سرتاسر ممالك جهان منتشر كنند و بايد همهي جهانيان بدانند كه كشورگيري اسلام با كشورگيري فرمانفرمايان جهان، فرقها دارد....
و چون معلوم شد كه جهاد اسلامي، كشورگيري مانند ساير كشورگيريها نيست. البته بايد تشكيل حكومت اسلامي در تحت نظر امام عادل يا به امر او بشود تا به اين امر اقدام شود وگرنه، چون كشورگيري ديگر جهانيان شود كه آن از حكم خرد، بيرون و از بيدادگريها و ستمكاريها به شمار ميرود و اسلام و تمدن و عدالت اسلامي از آن دور و بري است.
و اما قسم دوم از جنگ اسلامي كه به نام دفاع اسم برده شده و آن، جنگيدن براي حفظ استقلال كشور و دفاع از اجانب است، به هيچ وجه مشروط به وجود امام يا نايب امام نيست و كسي از مجتهدين نگفته كه دفاع را بايد با امام يا جانشين آن كرد، بلكه بر تمام افراد توده واجب است به حكم اسلام، از كشور اسلامي محافظت كنند و استقلال آن را پابرجا نمايند.(39)
7. انقلاب اسلامي، مقدمهي نهضت جهاني حضرت وليّ عصر (عج)
انقلاب مردم ايران، نقطهي شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجّت - ارواحنا فداه - است كه خداوند بر همهي مسلمانان و جهانيان منّت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.(40)
ما امروز دورنماي صدور انقلاب اسلامي را در جهان مستضعفان و مظلومان بيش از پيش ميبينيم و جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميد بخش آتيهي روشن است و وعدهي خداوند تعالي را نزديك و نزديكتر مينمايد. گويي جهان مهيّا ميشود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكّه معظّمه، و كعبهي آمال محرومان و حكومت مستضعفان.(41)
اين كشوري كه كشور ائمهي هدي و كشور صاحب الزمان(ع) است، بايد كشوري باشد كه تا ظهور موعود ايشان به استقلال خودش ادامه بدهد ،قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد كه عالم را انشاءاللَّه به عدل و داد بكشد و از اين جورهايي كه بر مستضعفان ميگذرد،جلوگيري كند.(42)
من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقي برسيم، و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامي و آن نهضت وليّ عصر(ع) است.(43)
ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همهي ستمگران را در كشورهاي اسلامي ميشكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت، صدور انقلاب راستين و بيان احكام محمديصلي الله عليه وآله است، به سيطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه ميدهيم و به ياري خدا، راه را براي ظهور منجي، مصلح كل و امامت مطلق حق، امام زمان - ارواحنا فداه - هموار ميكنيم.(44)
اگر اين جمهوري اسلامي از بين برود، اسلام آنچنان منزوي خواهد شد كه تا آخرِ ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند كند.(45)
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
مهدویت ,
انتظار ,