نشستى با استاد قرائتى


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 15 شهريور 1392
بازدید : 629
نویسنده : یه بنده خدا
 نشستى با استاد قرائتى


برگزيده سخنراني استاد قرائتي رياست محترم هيئت امناي بنياد حضرت مهدي موعود(عج) در جمع دانش پژوهان دوره دوم مركز تخصصي مهدويت.
 
بسم الله الرحمن الرحيم اَلّلهُمِّ كُنْ‏ِ لِوَلّيِكَ اگْ‏ُجِّةِ بْنِ اگْ‏َسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَط ابائِهِ ص‏ هذِهِ السَّاعَةِ وَ ص‏ كُلِّ ساعَهٍ وَ لِيّاً وَ حافِظًا وَ قائِداً وَ نايِاً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَطَّ تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَ جَُتِّعَهُ فشا طَويلاً.
 از اين كه در محضر شما فضلا هستم بسيار خوشحالم، نكاتي، از باب تذكر و تجربياتي كه دارم خدمتتان عرض مي‏كنم، شايد مفيد واقع شد.
 حوزه علميه، چيزي كه كم دارد، حوزه كاري است؛ يعني، روحاني فاضل زياد داريم؛ امّا وقتي وارد يك جا مي‏شود و مي‏خواهد حرف بزند، تمرين و تجربه كم دارد. به همين جهت برنامه‏هاي ما در زمينه صادرات موفّق نبوده است؛ مثلاً افرادي كه به اسم عقيدتي - سياسي به پادگان‏هاي ارتش رفته‏اند، بايد دوره‏هايي در زمينه ارتباط با سربازان، نيروهاي دريايي، خلبانان و... ببينند. و هر يك دوره‏هاي خاص خود را دارد؛ همان طور كه پارچه شلوار، با پارچه عمامه فرق مي‏كند.
 بايد دوره‏هايي را بگذاريم كه چگونه براي بچّه‏ها قصه بگوييم؛ چگونه راجع به امامت حرف بزنيم؛ چگونه با وهابي‏ها بحث كنيم؛ چگونه درباره امام زمان صحبت كنيم. حوزه علميه نه تنها هيچ برنامه‏اي براي افرادي كه به جمكران مي‏آيند ندارد؛ بلكه نقشي هم در آمدن اين افراد به آن جا ندارد. البته اين نسلي كه به جمكران مي‏آيند، نسل آب بندي شده است؛ يعني، نسل بيست ميليوني آموزش و پرورش، دانشگاه و... كه بايد با آنان  كار كرد.
 فضلا اگر مي‏خواهند با مردم كار بكنند، علاوه بر درس‏هاي حوزه، دوره‏هاي ويژه (سياسي، عقيدتي، تبليغ، پيشنمازي و...) شركت كنند. هر گروه و سنّي، تبليغ ويژه خود را مي‏طلبد؛ مانند آسپرين بچّه كه با آسپرين بزرگ‏ها فرق مي‏كند. آسپرين بچّه، رنگش صورتي و مزه‏اش شكلاتي است كه بر اساس روان‏شناسي رنگ‏ها، تهيه مي‏شود.
 امسال زمينه‏اي را فراهم آورديم و گفتيم كه 25 مفسر، براي 25 استان مي‏خواهيم؛ از اين رو با آيت الله مصباح صحبت كرديم و با مساعدت ايشان، با گروه‏هاي تخصصي و افراد فاضل آنها كار كرديم. البته بيشتر فضلا توان تفسير ندارند؛ البته، ثبوتاً خوب هستند، اما اثباتاً برخي قوي، گروهي متوسط و بعضي ضعيف‏اند. شما خودتان را در زمينه معارف آماده كنيد و كاري به ترم، واحد، نمره و تابستان نداشته باشيد. اگر شما مي‏خواهيد خودتان را عرضه كنيد، بايد آماده باشيد كه چگونه صحبت كنيد. علّت اين كه درس‏هاي معارف دانشگاه، شكست خورد، اين بود كه برخورد ما با دانشگاه برخورد حوزوي بود؛ يعني، عده‏اي از افراد فاضل، متني نوشتند و گفتند اين متن درسي است. دانشجو ديد اين متن درسي، كاربردي ندارد؛ حال آن كه امام معصوم(ع) وقتي دعا مي‏كند، مي‏گويد: ((بطوننا عن اگ‏رام والششة و عيوننا عن... والسنتنا عن اللغو))؛ يعني، امام براي هر عضوي يك دعا مي‏كند. عضوها كه تمام شد، سراغ جامعه مي‏آيد و چنين دعا مي‏كند: ((و نسائنا باگ‏ياء والعفّة والعلأء والقضاة...)).
 خيلي از مردم، زمستان‏ها آش رشته و تابستان‏ها بستني درست مي‏كنند. همان كسي كه آش رشته مي‏پزد، تابستان‏ها بستني درست مي‏كند. الان هر ((الله اكبر))ي يك آهنگ دارد؛ مثلاً مردم در 22 بهمن، راهپيمايي‏ها، خواندن نماز، وقت تعجّب يا مكبّر، اذان و... ((الله اكبر)) مي‏گويند؛ اما در هر جا، يك آهنگ خاصّي دارد. سخنران بايد بداند كه كجا يك دقيقه حرف بزند، كجا ده دقيقه؛ كجا آيه‏اي حرف بزند، كجا تاريخي و... اينها همه  فرمول دارد.
 بايد ببينيم روز اوّل ماه رمضان چه بگوييم، روز آخر آن چه بگوييم؛ تابستان چه بگوييم، زمستان چه بگوييم؛ براي افراد مجرّب چه بگوييم، براي آدم‏هاي مغرور چه بگوييم. برخي از آدم‏ها، مغروراند و وقتي پاي منبر مي‏نشينند، به طور خاصي نگاه مي‏كنند. برخي عاشق‏اند و عده‏اي بي تفاوت و... . اينها در مكاسب نيست؛ يعني، بعد از آن كه مكاسب خوانديد و در درس‏هاي خارج شركت كرديد، تازه اوّل شاگردي شما است. طرز بيان قصه، با گفتن مطلب تاريخي، حماسي و ذكر مصيبت فرق مي‏كند. اميرالمؤمنين(ع) هنگامي كه به جنگ مي‏رفت، يك لباس مي‏پوشيد و زماني كه به محراب مي‏رفت، لباس ديگر بر تن مي‏كرد.
 اگر بيست دوره هم درس خارج خوانديم، باز بايد معتقد شويم كه تازه اوّل شاگردي ما است. بنده با جناب آقاي طباطبايي (نماينده اسبق مشهد) رفتيم عقد بخوانيم. من وكيل داماد بودم و ايشان وكيل عروس بود. موقعي كه مي‏خواستيم عقد را بخوانيم، ايشان رو به شوهر عمه عروس كرد و گفت: آيا اجازه مي‏دهيد من عقد بخوانم؟ گفت: بله. گفت: با اجازه شما عقد مي‏خوانم. هم چنين از شوهر خاله، دايي و همه حاضران اجازه گرفت. گفتم: يعني چه؟ عقد دختر باكره فقط با اجازه پدر او است، ايشان جواب داد: او اگر به كساني كه در اين جا نشسته‏اند، اعتنا نكنيم و عقد بخوانيم، ديگر احساس مسؤوليت نمي‏كنند. امّا اگر گفتيم كه آقا شما اجازه بدهيد، حسّ مسؤوليت را در آنها زنده كرده‏ايم. اينها در هيچ كتاب فقهي نيامده است.
 روزي شخصي به حضور امام معصوم(ع) آمدند و گفت: از فلان شيعه پول مي‏خواهم، مي‏گويد براي فردا؛ امّا فردا مي‏روم مي‏گويد برو پس فردا. مي‏خواستم او را بزنم ولي چون شيعه بود، نزدم. به او بگوييد پول مرا بدهد و گرنه فردا او را مي‏زنم. امام(ع) فرمود: چگونه به او مي‏گويي؟ گفت: مي‏روم به او مي‏گويم: پول مرا بده و او مي‏گويد: برو فردا. امام فرمود: نه، شما به او سلام كن و فقط نگاهش كن. گفت: قربانت بشوم، مي‏گويم پول بده، نمي‏دهد؛ حالا نگاهش كنم؟! امام فرمود: شما نمي‏دانيد در نگاه و سكوت چيزي است كه اثر آن بيشتر از فرياد است؛ برو و بگو: سلامٌ عليكم و فقط نگاهش بكن. او رفت و گفت: سلامٌ عليكم... آن شخص بلند شد و پول را داد.
 بايد معتقد شويم كه درس‏هاي حوزه لازم است؛ ولي كافي نيست. با درس خارج خواندن خبري نيست؛ بلكه جامعه، تنها پذيراي شما و حرف‏هاي شما است.
 به عنوان نمونه در تفسير سوره ((يوسف)) مي‏توان گفت: يوسف برادرهاي حسودي داشت. به اسم بازي، او را بردند و در چاه انداختند. شب گريه كنان با يك پيراهن خوني، پيش پدر آمده، گفتند: گرگ آن را پاره كرده است. حال اگر جواني در آن مجلس نشسته، مي‏گويد: هزار سال پيش چه كسي حسود بوده و چه كسي را در چاه انداختند؟ اين حرف‏ها چقدر عقب مانده است. امّا اگر شما اين طور تفسير كنيد: يوسفي بود؛ جوان‏ها تك‏تك شما يوسف هستيد. حسود داشت؛ همه شما حسود داريد. او را بردند؛ همه شما را مي‏برند. او را با اسم بازي بردند و همه شما را با اسم بازي مي‏برند. پرتش كردند و همه شما را پرت مي‏كنند. در اين صورت جوان‏ها مي‏گويند: خدا دارد با من حرف مي‏زند؛ ولي اگر گفتي يوسفي بود و بردنش، مي‏گويند: چه جاي بدي او را بردند و...!!
 در مثال ديگر ممكن است بگوييم: دو، سه هزار سال پيش حضرت ابراهيم(ع) به عمويش گفت: چرا بت مي‏پرستي؟ جواب مي‏گويد: اين هم شد حرف. گفت كه گفت، به چه درد من مي‏خورد؛ اصلاً مسجد نمي‏آيم. امّا اگر گفتيم: مي‏دانيد چرا ابراهيم(ع) به عمويش گفت: چرا بت مي‏پرستي؟ او به شما مي‏گويد: كه اي جوانان! 1. در نهي از منكر، سن شرط نيست (قال لابيه)؛ 2. در نهي از منكر، عدد شرط نيست؛ 3. ابراهيم(ع)، يكي بود (وقال لابيه و قومه)؛ 4. در نهي از منكر، از خودي‏ها شروع كن (قال لابيه)؛ 5. در نهي از منكر، از منكرات اصلي شروع كن.
 اگر جواني نماز نمي‏خواند، كاري به موهايش نداشته باش. اوّل به او بگو نماز واجب است. فوري به جوان نگو سيگار نكش؛ زيرا به تو مي‏گويد: به تو چه مي‏خواهم بكشم. بگو: آقا ببخشيد! فايده سيگار را برايم توضيح بده ((ما هذه الاثيل)).
 اگر اين گونه حرف بزنيد، جوان‏ها مي‏گويند: خدا دارد با ما حرف مي‏زند. ما كنار حوزه بايد كلاس‏هاي كارورزي تشكيل بدهيم. امسال با فارغ التحصيلان مؤسسه امام خميني، چند برنامه داشتيم. آنان ضمن استقبال از اين برنامه، گفتند: اين جلسات بايد ادامه پيدا كند. در آن مؤسسه بخش‏نامه شد و آقاي مصباح هم آن را امضا كرد. براساس اين طرح، در كنار حوزه‏هاي علميه، بايد حوزه‏هاي تجربي هم باشد و در هر هفته، بايد يك روز كار  عملي شود.
 بنده فقيه، فيلسوف، حكيم، عارف، اديب، شاعر، نويسنده، دكتر و فوق ليسانس نيستم و هيچ كمالي ندارم. هيچ عنوان پر طمطراقي نيز ندارم؛ امّا كمتر روحاني را سراغ دارم كه سخنراني‏هاي او به اندازه من در دانشگاه مورد استقبال قرار گيرد.
 يكي از پربيننده‏ترين بحث‏هاي تلويزيون، ((درس‏هايي از قرآن)) است. ما بايد تجربيات خود را منتقل كنيم و در ضمن دوره‏هاي علمي را حتماً ببينيم. بايد در چينش و هماهنگي كلام دقّت كنيم؛ يعني، اين سخن كجا بايد گفته شود و چه چيزي را پهلوي چه چيزي قرار دهيم. قرآن، مسائل و موضوعات را خيلي قشنگ طراحي كرده است؛ به عنوان نمونه زمين و آسمان را، به زيبايي تمام پهلوي هم قرار مي‏دهد: ((والي‏ء رفعها و وضع اثكان)) (توازن در كهكشان‏ها). بعد مي‏آيد به فروشگاه و مي‏گويد: ((الاّ تطغوا ص اثكان)). ميزان در مغازه‏اي را به ميزان كهكشان مي‏چسباند.
 در حوزه علميه خيلي كار داريم؛ بايد هر يك از ما آدم با تجربه‏اي شود. اصلاً ما بايد تحوّلي به وجود آوريم؛ وگرنه مجالس ما رو به انقراض است. روزي آقاي حسيني بوشهري را به مسجد... بردم. اين از مسجدهاي شماره يك تهران است. گفتم: روحاني اين مسجد، از واعظان درجه يك تهران است؛ اما افراد كمي در مسجد حضور داشتند. كساني كه به مسجد مي‏آيند، نسل منقرض‏اند.
 اگر بنا است نسل نو را دريابيم؛ بايد در كنار كلاس‏هاي كاربردي، برنامه‏هاي تجربي هم داشته باشيم. در ميان شما، افراد فاضل زياد است؛ ولي بايد خودتان را آماده كنيد و كاري هم به بازار فروش نداشته باشيد.
 ما بايد خود را براي پاسخ گويي به شبهات مطرح شده درباره امام زمان(ع)، آماده كنيم، خدا از ما كار نمي‏خواهد و نمي‏گويد: ((ليس للانسان الا ما عمل))؛ بلكه مي‏گويد: ((ليس للانسان الا ما سعي)). سعي خودمان را بكنيم.
 ما بايد مسلح باشيم؛ هم با فنون علمي و هم با فنون اجرايي. اگر ما قرآن را عرضه كنيم، يك يا دو ميليون شنونده داريم. لازم نيست ما را به دانشگاه يا آموزش و پرورش دعوت كنند؛ ما بايد خودمان به فكر  تبليغ باشيم.
 خانه ما سابقاً در جوي شور بود. روزي تك تك در خانه‏ها را زدم. اگر مادر يا پدر خانه مي‏آمد، مي‏گفتم: سلام عليكم، اين خانه بغلي مال من است. اگر پسري سيزده تا بيست ساله داريد، بفرستيد شب جمعه من نيم ساعت برنامه دارم. سركوچه ما يك حمام بود، به آن جا رفتم و به حمّامي گفتم: آقا يك خواهش دارم. گفت: بگو، گفتم: به هر جواني كه اين جا مي‏آيد، بگو شب جمعه تو اين خانه بچّه‏ها جمع مي‏شوند و جلسه مي‏گذارند. بعداً اطلاعيه‏اي نوشتم و به ديوارهاي قم چسباندم. روزي مرحوم رباني املشي گفت: خودت مي‏چسباني؟ گفتم: بله مگر لبوفروش‏ها كسي را دارند كه مي‏گويند: آي لبو؟ خودش هم لبو مي‏پزد و هم مي‏گويد: آي لبو. خيلي خنديد و گفت: بده، من بچسبانم؛ گفتم: نه من خودم مي‏چسبانم. پول نداشتم تخته پاك كن بخرم، با جوراب‏هاي خودم تخته را پاك مي‏كردم. به هر حال خداوند لطف كرد (ان مع العي يي‏ا). در قرآن دوازده بار ((عسر)) و سي و سه بار ((يي)) آمده است (سيحعل اللّه بعد عي يي‏ا).
 در اين جا كه مشغول هستيد، چيزي در ذهنتان نباشد؛ بگو خدا و باقي را دور بريز؛ مثلاً اين كه آيا اين جا حقوق مي‏دهند يا نه، آن را بريز دور. البته ممكن است اين جا كمكي بكنند؛ ولي اصلاً چيزي در ذهن شما نباشد؛ جز اين كه خدمت گذار ويژه آقا امام زمان(عج) هستيد. پادشاهان گارد ويژه دارند و ما مي‏خواهيم گارد ويژه حضرت مهدي(عج) بشويم و به آن حضرت بگوييم: اين را از ما قبول كند. به شخصي مي‏گويند: پاسدار كه هستي؟ مي‏گويد: پاسدار رهبر انقلاب و اين خيلي افتخار است. به همين دليل بايد نماز صبح را اوّل وقت بخوانيد و دعاهاي ندبه و جمكرانتان پر رنگ شود. شب‏هاي جمعه فاميل هايتان را جمع كنيد و دو تا پنج دقيقه صحبت كنيد. كتاب‏هاي حضرت مهدي(ع) را خوب بخوانيد، اجمالاً حال و هواي آن حضرت را داشته باشيد. بايد دين خود را نسبت به آقا ادا كنيم. روزي به حضور يكي از بزرگان رفتيم تا درباره آقا امام زمان صحبت كند؛ ايشان سه تا نوار داد به ما و فرمود به اينها گوش بدهيد. در يكي از نوارها مي‏گفت: من نمي‏توانم بگويم، سگ مهدي هستم. من نمي‏توانم چنين حرف‏هايي بزنم، سگ دو تا استخوان چربش بدهي تا آخر عمر از اين خانه حفاظت مي‏كند. هر چه هم سنگش بزني صاحب خانه را رها نمي‏كند. اما اگر چهار تا سنگ به من بزنند، ممكن است حضرت مهدي(ع) را رها كنم. سگ خيلي با وفاتر است.
 دو تن از فقهاي حاضر مي‏گفتند: در زمان شاه خيلي از تعقيب و فرار و زندان و تبعيد خسته شده بوديم. در كوچه‏اي با هم راه مي‏رفتيم و به  خود مي‏گفتيم از سلك آخوندي  خارج مي‏شويم.
 درباره اين‏مسائل صحبت مي‏كرديم تا به درب خانه آيت الله بهجت رسيديم. گفتيم برويم منزل ايشان. داخل خانه شديم، ايشان به ما نگاه كرد و گفت: بله تا يك ذرّه فشار مي‏آيد، مي‏گوييد: بيا از آخوندي بيرون برويم. به هم نگاه‏كرده، خجالت كشيديم.
 شما گارد ويژه آقا امام زمان(ع) هستيد؛ اگر كاري كرديد كه خداوند با اين كار، بر شما منّت گذاشته است. اين را محكم بگيريد و تلاش خداپسندانه و مضاعفي داشته باشيد.
 ان شاء الله بنا داريم در دو محور فعاليت كنيم:
  اًصيك مهدويت
  اًصيك قرآن و تفسف (كتاب الله و عق‏ض).
 اگر در يكي از اين دو ضعيف باشيم، در ديگري نيز ضعيف خواهيم بود.
 پس براي حضرت مهدي(عج) عاشق درست كنيد و خودتان نيز عاشق باشيد. در عشق بايد ابتدا خودتان بسوزيد، تا در ديگران اثر داشته باشيد. تا يك ورق كاغذ نسوزد، جنگل آتش نمي‏گيرد. بايد خودتان را ذوب كنيد، تا بتوانيد عاشق شويد.
 من خوشحالم كه بين شما نفس مي‏كشم. شما آمده‏ايد تا درباره امام زمان(عج) اطلاعات اضافه‏اي داشته باشيد و بتوانيد به سؤالات و شبهات پاسخ بدهيد. خداوند ان شاء الله همه ما را مورد دعاي خاص امام زمان قرار دهد و ما را به خدمت‏گذاري خودش بپذيرد و اين منت نوكري را از ما  پس نگيرد.
 يك روز در محضر آيت الله العظمي گلپايگاني (ره) بوديم. ايشان مقداري گريه كردند، بعد هم درس دادند و رفتند. گفتيم: گريه آقا براي چه بود؟ عده‏اي به خانه ايشان رفتند و پرسيدند: آقا امروز خيلي گريه كرديد، فرمودند: بله به من گفتند كه از اوقاف دولت پهلوي، پول آورده‏اند تا طلبه‏ها را بخرند. دو سه طلبه هم به علت فقر، پول را گرفته و جزو اوقاف شده‏اند. بعد اين جمله عجيب را گفتند كه: هر طلبه‏اي پول گرفت، نگويد من پول گرفتم؛ بلكه بگويد: قابل نبوديم، امام زمان بيرونمان كرد.
 آقاي آيت الله وحيد خراساني مي‏فرمود: ((من الان كه پير شده‏ام، دارم فكر مي‏كنم چند ساعت در اصول تدبّر كردم؟ چند ساعت در قرآن تدبّر كردم؟ روز قيامت چه جوابي خواهم داد؟))
 بالاخره ما كه نان امام زمان(عج) را مي‏خوريم، بايد چند ساعت به آن حضرت اختصاص دهيم. اگر امام زمان (عج) دلي خوش از ما نداشته باشد؛ كسي ديگر را هم ندارد كه ايشان را ياري كند. با اين حال ما را دوست دارد.
 در حديثي آمده است كه امام(ع) مي‏فرمود: ((اگر دعاي من پشت سر شما نبود، دشمنان شما را قورت داده بودند)). در حديثي ديگر مي‏فرمايد: ((روزي صد بار من به شما دعا مي‏كنم)).
 از امروز ديگه براي خودمان صدقه ندهيم. اول براي امام زمان(ع) صدقه بدهيم، بعد براي بقيه. از حالا بايد رفتار و گفتارمان تغيير پيدا كند و تمام وجودمان چيز ديگري شود. اگر در خانه خطاطي مي‏كنيم، با ياد مهدي خطاطي كنيم. اينها مسائل علمي نيست؛ بلكه عشقي و ذوقي است. اگر علم، عشق، مطالعه، تلاش و در خانه همسايه‏ها زدن با هم جمع شود، نتيجه خوبي خواهد داشت. در اين جا از آقاي پورسيد آقايي و همكاران ايشان تشكر مي‏كنم. ان شاء الله به زودي شاهد نتايج و ثمرات كار شما  خواهيم بود.
 البته ما بايد تلاش بكنيم و تنها خدا را در نظر داشته باشيم. با خود بگوييم: ما مي‏خواهيم براي امام زمان (عج) كار كنيم و سرباز فداكاري براي او باشيم؛ بقيه كارها با خدا. او پيامبرش را در غار با تار عنكبوت حفظ كرد، اين همه آهن و چدن هيچ كاره بود. اشرف مخلوقات، به وسيله ((اوهن البيوت)) حفظ شد. اگر خداوند آن بركتي كه به تار عنكبوت داد به ما بدهد، چه مي‏شويم؟ آن تار عنكبوت، پيغمبر(ص) را حفظ كرد، خدا نيز به وسيله حضرت مهدي (ع) ما را حفظ مي‏كند.
 درباره قرآن نيز بايد همواره احساس وظيفه و مسؤوليت بكنيم. بايد تلاش كنيم تا قرآن، از محجوريت، بيرون بيايد. روزي به آيت الله سيد مهدي روحاني ((ره)) گفتم: وقتي خداوند پيامبر(ص) را با ((اوهن البيوت)) حفظ كرد ما را نيز با قرآن - اشرف مخلوقات است - حفظ خواهد كرد. قرآن مي‏گويد: هدهد دو بار سفر رفت، يك كشور مسلمان شد. از طرف ديگر مي‏گويد: ((فبعث الله غرابا))؛ يعني، يك كلاغ آمد و دفن مرده را به هابيل و قابيل ياد داد. پس آن خدايي كه يك كلاغ را معلم انسان‏ها مي‏كند و اشرف را به اوهن حفظ مي‏كند و با هدهد، كشوري را مسلمان مي‏نمايد؛ مي‏تواند با واسطه من قرآن را از محجوريت بيرون آورد. ايشان گفت: درست است، گفتم: حالا دعا كن. بعداً گفت: دعا كردم، چون استدلال قوي بود. آيا واقعاً محال است كه مثلاً مردم چين يا روماني به دست شما مسلمان شوند؟ يا شما نماينده شخص امام زمان در روماني باشيد؟
 روزي در زمان شاه، در حرم امام رضا(ع) اين طور دعا مي‏كردم: خدايا! تمام مغزهاي ايران از من استفاده كنند، ارتشي‏ها، آموزش و پرورشي‏ها، دانشجوها و... بعد خنديدم. خنده‏ام كه گرفت، به عقب نگاه كردم كه كسي نفهمد؛ چون اگر كسي مي‏شنيد، مي‏گفت خُل.
 چه اشكالي دارد شما آن طور باشيد؟ آيا خداوند متعال نمي‏تواند آن نقشي كه به شن طبس داد به شما بدهد؟ آيا آن نظري كه به شن شده، ممكن نيست به ما بشود؟ افقِ ديد ما در تبليغ، بايد وسيع باشد و قدرت انفجاري داشته باشيم؛ يعني، بتوانيم افراد زيادي را تحت تأثير خود قرار دهيم. هر مطلبي را كه ياد مي‏گيريم، به ديگران نيز ياد دهيم.

 برگرفته از : مجله انتظار شماره 2




:: موضوعات مرتبط: *****مهدویت***** , مقالات , ,
:: برچسب‌ها: مهدویت , انتظار , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:


In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful Say: He, Allah, is One Allah is He on Whom all depend He begets not, nor is He begotten And none is like Him

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 206
بازدید دیروز : 136
بازدید هفته : 354
بازدید ماه : 4173
بازدید کل : 654629
تعداد مطالب : 477
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

:: [<-PostId->] - [<-PostDate->] - <-PostTitle->

------------------------------------------------------ اوقات شرعی -------------------------------------------

------------------------------------ تاریخ روز ------------------------------------------------------ //Ashoora.ir|Hadith Beginsحدیث موضوعی ------------------------------------------------ مهدویت امام زمان (عج) -------------------------------------------------------------- سوره قرآن -------------------------------------- وصیت شهدا ------------------------------------------ آیه قرآن -------------------------------------- ---------------------------------------- پخش زنده حرم ---------------------------------------- جنگ دفاع مقدس ---------------------------------------------- ذکر روزهای هفته -------------------------------------
Up Page
”YSTC.ir” ------------------------------- ========================

RSS

Powered By
loxblog.Com