نگاهى دوباره به انتظار (2)
مجيد حيدرى نيك
|
از دست غيب تو شكايت نميكنم تا نيست غيبتي نبود لذت حضور
اي غايب از نظر به خدا ميسپارمت جانم بسوختي و به جان دوست دارمت (حافظ)
اشاره: در شماره اول درباره حقيقت، ضرورت و ابعاد انتظار و اهميت زيادي كه رهبران ديني، براي دوران انتظار قائل اند، بحث شد.
سفارشهاي فراوان در مورد ((انتظار))، زمينهاي را فراهم ساخت تا در مورد مفهوم و حقيقت آن كنكاش بيشتري صورتگيرد و در نهايت انتظار به حركت، پويايي، اقدام، زمينهسازي و ايجاد آمادگي تعريف شد.. هم چنين ضمن بيان ضرورت انتظار، روشن شد كه براي هر انقلابي، گذر از يك دوره ((انتظار)) ضرورت است و هر قدر اهداف انقلابي، بزرگتر باشد، دوره انتظار آن هم گستردهتر خواهد بود.
سنت تغييرناپذير الهي، بر اين است كه اجرا و ايجاد تغييرات اصلاح گرايانه به يك سلسله شرايط و زمينههاي خارجي بستگي دارد و تا همه آن شرايط، كاملاً تحقق نيابد، امكان رسيدن به هدف وجود ندارد. درست به همين جهت است كه اسلام، پس از يك دوره طولاني و پس از چندين قرن، ظهور كرد.
جهان در انتظار ماند تا پنج قرن از جاهليت بگذرد و آن وقت آخرين پيام آسماني به واسطه رسول گرامي اسلام فرستاده شود. در بحث ((ضرورت انتظار)) موقعيت امام زمان (عج) با همين نگاه بررسي شد و اين نتيجه به دست آمد كه انقلاب آن حضرت از نظر اجرا، همانند همه انقلابها، به زمينههاي عيني و خارجي بستگي دارد.
بحث ديگري كه در نوشتار پيشين به آن پرداخته شد، ابعاد((انتظار)) بود، يعني؛ آمادگي فكري و روحي، آمادگي در طرح و برنامهريزي و آمادگي در عمل، از ابعاد انتظار به شمار ميرود.
اينك در نوشتار حاضر، ادامه مباحث به ترتيب ذيل پي گرفته خواهد شد.
4. مباني انتظار(1)
ابتدا گفتني است كه انتظار مورد بحث ما، با انتظاري كه به عنوان يك اصل مسلّم، در ميان همه مدعيان نبوت مطرح است (فوتوريسم)(2) فرق ميكند. همه آنان، در انتظار يك وجود فرابشرياند كه در آخرالزمان ظهور كرده، نظم و عدالت را به جهان باز خواهد گرداند. حتي هنديها و اقوامي كه هيچ وابستگي به امر قدسي ندارند، منتظر يك تحوّل جديد هستند.
اما حقيقت انتظار در ((انديشه و فرهنگ شيعه))، به نياز و اضطرار ما به موعود؛ يعني، كسي كه همه دين را در دل خودش دارد، تعبير ميشود. بايد نسل معاصر خود را با اين حقيقت، آشنا كنيم كه ما نيازمند طلايه داري هستيم كه با وحي پيوند دارد؛ مخصوصاً در اين زمان كه انسان به قدرتهاي خودش نزديك شده و بن بستها و شكستها را هنوز احساس نكرده است، او دوري راه و سختي آن را هنوز باور نكرده است و احساس ميكند تجربه، علم، عقل و عرفانش، كفايت ميكند. اين نگاه هم در اصل دين و هم در حامل دين (رسول (ص)) و هم در حافظ دين (ولي و معصوم (ع))، تلقي ما از انتظار را به اضطرار و احتياج به مهدي موعود، پيوند ميزند و در نتيجه مباني ديگري بايد براي انتظار رقم زد.
يكم. بحرانها:
بشر بحران زده اين عصر، به جهت تشنگي فراوان روحي براي دستيابي به پايگاهي استوار و جاويد، هر روز به سويي سرميكشد؛ و ليكن چون به سرچشمه حيات دست نمييازد، به مردابها و باتلاقها ميرسد كه نه تنها تشنگي او را رفع نميكند؛ بلكه بر بيماريهاي روحي و جسمي او ميافزايد. انديشه ((مصلح جويي)) را ميتوان نتيجه اضطراب و خستگي از اوضاع مسلّط بر جهان، دانست كه انديشوران بشر تهي از معنويت را، به سمت ارائه نظريهها و يا انديشههاي نوين، براي دگرگون كردن اين اوضاع تباه آلود كشانيده است.
اين بحرانها و بنبستها، توده مردم را به ستوه آورده است؛ چنان كه بارها، با فرياد اعتراض خود،(3) راه گريز از وضعيت فعلي را انتظار ميكشند. بنابراين ((انتظار)) ميتواند در بحرانها، ظلم و ستمها، جهل و نادانيها و فريب و رنج و فقر ريشه داشته باشد. و اين بحرانها يكي از اساسيترين ريشههاي ((انتظار)) در توده مردم است. سوگمندانه بايد گفت كه پيشرفت علوم طبيعي در جهان كنوني، نه تنها باعث انحطاط اخلاق و تحقير انسانيت در جوامع بشري شده است؛ بلكه اصل حيات و بقاي نسل بشر را در روي كره زمين، تهديد ميكند. از طرف ديگر، درهاي اميد براي نجات از وضع كنوني بسته شده است و سازمان هايي كه بدين منظور تأسيس شدهاند، كارآيي لازم را ندارند و آلت دست دولتهاي بزرگ شدهاند. تنها روزنه اميد براي خروج از اين نابهسامانيها، يك انقلاب همه جانبه و ظهور ((مصلح و منجي)) جهاني است.
دوم. ساختار و تركيب وجودي انسان و جهان متحوّل
ساختار وجودي انسان، به شكلي است كه اگر تمامي لذتهاي دنيا را هم به او بدهند و به تمامي آمال و آرزوهاي مادي و دنياي خود برسد، آرام نميگيرد و وجود او پر نميشود؛ زيرا دل آدمي بزرگتر از رحم دنيا است و با اين امور محدود تأمين نميشود. داستان بن بست و خلأ معنويت انسان قرن بيست و يكم نيز بيانگر همين حقيقت است. بسياري از انديشمندان غربي، خودشان اقرار ميكنند: امروز دنيا به خستگي رسيده است... يكي از ويژگيهاي لذت جسمي، اين است كه انسان پس از مدتي به خستگي ميرسد. يك وقت در آمريكا اعلام شد: ((ميخواهيم تظاهرات كنيم براي اين كه خدا برگردد)).(4)
اين ويژگي انسان، او را با عالم ديگر پيوند ميدهد و ايمان به غيب و گرايش به ماوراي حسّيات را براي او به ارمغان ميآورد. انسان وقتي ارزش وجودي خود را شناخت و فهميد، يا احتمال داد كه دنياهاي گستردهتري وجود دارد؛ احساس تنگنا ميكند. با اين شناخت است كه دنيا سجن و زندان مؤمن ميشود. چنان كه اميرمؤمنان(ع) در خطبه متقين به اين نكته اشاره فرموده است: ((آنان با سرپوش اجل در دنيا نگه داشته شدهاند)).(5)
آب درون ظرف، وقتي حرارت ميبيند و ناخالصي هايش جدا ميشود، سبك شده، بخار ميگردد. اگر درپوش ظرف نباشد، پرواز ميكند. آدمي نيز اين چنين به پرواز درميآيد و اين بزرگي روح، به جهت ايماني است كه او را با عالم ديگر پيوند داده است.
دنيا براي او تنگ است، اما براي كافر بزرگ و بهشت است؛ چون چيز ديگري نميخواهد. ليكن براي مؤمن زندان است(6)؛ چون به وسعت رسيده و دنيا، برايش جز متاعي اندك چيز ديگري نيست.
انسان، همواره كنجكاو و پرسشگر است و اين از خصوصيات فطري و ذاتي او است. كودكان از بس ميپرسند، اطرافيان را خسته ميكنند؛ در حالي كه كسي به آنان ياد نميدهد كه سؤال كنند. اين ويژگي در درون آدمي است؛ او ميخواهد به عوالم ديگرراه پيدا كند. پيشرفتهاي علمي و فضايي قرن حاضر، به جهت همين حس كنجكاوي و ويژگي پرسشگري انسان است.
گويي آدمي مدام به ديوار ميكوبد تا از آن طرف ديوار با خبر شود و از حصار دنيا رهايي يابد.
در اندرون من خسته دل ندانم چيست كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست(حافظ)
بنابراين وقتي نگاه انسان به دنيا، تغيير كرد و دنياهاي آينده را با تمام وجود درخواست نمود؛ به دنبال شخصي ميگردد كه او را به آن سامان، رهنما باشد. او منتظر و نيازمند وجودي است كه وي را با خود، به بلنداي روح انسانيت ببرد. اين انسان، به رغم برخورداري از رفاه، عدل ظاهري و... باز منتظر است؛ چون دو عنصر او را در التهاب و بيقراري نگه ميدارد:1. تركيب وجودي انسان؛ 2. جهان در حال دگرگوني و چهار فصل.
رشد سريع اسلام در اروپا و ساير كشورهاي غربي، به رغم برخورداري از امكانات مدرن، از همين ويژگي خبر ميدهد. احساس غربت ناشي از زندگي صنعتي، در مقابل معنويت و صميمت دين، باعث شده تا انسان مجهّز به تكنيك و فنآوري، با مذهب پيوند بخورد زيرا علم و دانش هرچند بسياري از سؤالات انسان را پاسخگو است و قدرت و صنعت هم امكانات و رفاه را براي آدمي به ارمغان ميآورد، اما انسان با اين امكانات زودتر به بنبست ميرسد. وي قبل از رسيدن به اين امكانات، خيال ميكرد با آنها به آرامش ميرسد و با اين آرزو تا مدتي دلخوش بود. اما با دست يافتن به رفاه، در واقع به آخر خط رسيده است. چون احساس غربت و تنهايي او بيشتر شده و فرياد اعتراض انسان معاصر بلندتر از ديروز به گوش ميرسد. اوژن يونسكو، نويسندهاي كه با نوشتن نمايشنامههاي پوچي مثل ((كرگدن)) و ((آوازه خوان طاس)) شهرت يافت، در آخرين مصاحبهاش ميگويد:
((... حقيقت اين است كه ادبيات ديگر چيز مهمّي به من نميگويد... من يك عمر به نوشتن نمايشنامه، پشت نمايشنامه ادامه دادم. چون نميتوانستم كار ديگري بكنم؛ اما هميشه حسرت اين را داشتم كه كاش توانسته بودم كار ديگري بكنم... كاش استعدادش را داشتم كه راهب بشوم... تنها يك اميد باقي ميماند، روز رستاخيز)).(7)
((ناتانيل براندون)) درباره همين پوچي و خلأمعنوي مينويسد. او در ابتدا مردي را توصيف ميكند كه جذّاب چهل ساله، با حرارت و پرانرژي، شيك، خوشگذران و متجدد است. از مسافرتها و عياشيهايش تعريف ميكند، اما ناگهان با همه توصيفها، درخواست گفتوگويي خصوصي و صميمانه را ميكند و ميگويد: ناتانيل! من ميخواهم هر طور هست، با تو مطلبي را در ميان بگذارم. ميخواهم يك روز نهار را با هم صرف كنيم، تا پيش تو دردل كنم. من نميتوانم اين خلأ دروني خود را تحمل كنم. سپس دستش را روي سينه گذاشت و گفت:
((اين درون، خالي و تهي از همه چيز است، هيچ چيز در اين سينه نيست، نه احساس و نه هيچ چيز ديگري، زبانم از گفتن قاصر است. قابل بيان نيست، نميدانم چگونه آن را شرح دهم...)).(8)
سوم. ناتواني مدعيان اصلاح
آدمي از گذشته تا حال همواره در فكر اصلاح جوامع بشري بوده و راههاي بسياري را براي رسيدن به آن پيشنهاد كرده است؛ اما آن چه نصيب وي شده، كابوس وحشتناك ((يأس و نااميدي)) است. ((افلاطون))، جامعه ايدهآلي را طرحريزي ميكند كه در آن، نه از ظلم و ستم اثري است و نه از فقر و بدبختي؛ غايت نظام سياسي او، پيدايش ((مدينه فاضله)) است.
((توماس كامپانلا)) طرح ((شهر آفتاب)) و ((كشور خورشيد))؛ ويكتور هوگو انديشه ((جمهوري جهاني))، ((آگوست كنت)) ايجاد ((جامعه تئوكراتيكي)) كه در آن هيئتي از عقلا حكومت ميكنند، پيشنهاد كردهاند. تامس مور نيز ((بهشت))ي را ترسيم كرده كه براي رسيدن به همان جهاني است كه همه مردم آن، در سايه قانون و عدالت، يكسان زندگي ميكنند.(9)
((آلوين تافلر))، مشاور سياستمداران آمريكا براي حل اين بحران و اصلاح جامعه جهاني، نظريه ((موج سوم))(10) را ارائه كرده است؛ ولي در عين حال اعترافات شگفتآوري در اين زمينه دارد:
((فهرست مشكلاتي كه جامعه ما (غرب) با آن مواجه است، تمامي ندارد. با ديدن فروپاشي پياپي نهادهاي تمدن صنعتي در حال نزاع به درون غرقاب بيكفايتي و فساد؛ بوي انحطاط اخلاقي آن نيز مشام را ميآزارد. در نتيجه موج ناخشنودي و فشار براي تغييرات، فضا را انباشته است. در پاسخ به اين فشارها، هزاران طرح ارائه ميشود كه همگي ادعا دارند اساسي و بنيادي يا حتي انقلابياند؛ اما بارها و بارها، مقررات و قوانين، طرحها و دستورالعملهاي جديد - همگي به منظور حل مشكلات ما تهيه و تدوين شدهاند - كمانه ميكنند و بر وخامت مشكلات ما ميافزايند و اين احساس عجز و يأس را دامن ميزنند كه هيچ فايدهاي ندارد و مؤثّر نيست. اين احساس براي هر نظام دموكراسي خطرناك است و نياز شديد به وجود مرد سوار بر اسب سفيد ضرب المثلها را هر چه بيشتر دامن ميزند)).(11)
بنابراين عامل سوم انتظار، نارسايي و ناتواني در كساني است كه ادعاي اصلاح دارند؛ اما در زمينه شناخت آدمي و مشكلات او ناتواناند و در انديشههاي خود، به يك نژاد برتر معتقداند و ملتهاي ديگر را رها و فراموش ميكنند.
وقتي انسان، اين مدعيان ناتوان را ميبيند و عجز و محدوديت آنان را احساس ميكند، از انتظار تجربه جديدي پيدا ميكند. گويا اين عبارات جان تازهاي ميگيرد كه:
((وقتي مهدي فاطمه ظهور كند، زمين از عدل و داد پر ميشود، همان طوري كه از ظلم و جور پر شده بود)).
چهارم. ملاقاتها و راهنماييها
روي بنما و وجود خودم از ياد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر (حافظ )
عامل چهارم انتظار، در ملاقاتها و هدايتهاي او در برهههاي مختلف زمان، متبلور است. او همچون فرشتهاي مهربان و راهنمايي دلسوز افرادي را انتخاب و از جام ملاقات، سرشار ميسازد. مشكلات و گرفتاريهاي عدهاي نيز با توسّل به آن حضرت به شكل معجزهآسايي حل ميشود. اين گونه برخوردها به جهت اين است كه در عصر حاكميت غفلت و بي خبري، ريشههاي انتظار تقويت شود. اصولاً اين سنت الهي است كه در متن سرگرميها و لهو و لعبها، آهنگ بيداري و نواي هدايت نواخته ميشود؛ مثلاً در تاريخ و در زمان انكار قيامت ((عُزَير)) پيامبر صد سال به خواب ميرود و مجدداً بيدار ميشود و يا داستان اصحاب كهف اتفاق ميافتد تا به رگهاي بي رمق جامعه آن روز حيات تازهاي بخشيده شود و انسانها، از نعمت هدايت بهرهمند شوند. امروز نيز دعوتها و هدايتهاي بيشماري از سوي حضرت ولي عصر (ع)، با همين انگيزه صورت ميگيرد. حتي گرفتاريها و بلاها نيز به طور مستقيم يا غير مستقيم(12) و يا به وسيله دعاي آن حضرت رفع ميشود.(13)
سال دوم، شماره سوم
اصولاً خود بهره بردن از آن حضرت در دوره انتظار، دليل ديگري بر حضور صاحب عصر و تقويت ريشههاي انتظار است: ((الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس اذا غيّبها عن الابصار و السحاب؛(14) بهره بردن از من در عصر غيبتم مانند بهره بردن از آفتاب است هنگامي كه زير ابرها باشد)). حضور حضرت مهدي (ع) در ميان مردم، خود گواه روشني بر اين مدعا است: ((أن يكون صاحبكم المظلوم المحجود حقّه، صاحب هذا الامر يتردّد بينهم و يمشي في اسواقهم و يطأ فرشهم و لايعرفونه حتي يأذن الله ان يعرّفهم نفسه...؛(15) ... صاحب اين امر در ميان مردم راه ميرود، در بازارهايشان رفت و آمد ميكنند، و روي فرشهايشان گام برميدارد؛ ولي او را نميشناسند، مگر اين كه خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفي كند)).
حضور هميشگي حضرت ولي عصر (عج) نيز در موسم حج، دليل روشني بر آگاهي ايشان از احوال مسلمين است.(16)
از ادعيه، توقيعات، زيارتنامهها و روايات، به دست ميآيد كه آن حضرت عنايت خاصي نسبت به وضع شيعيان دارند. در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر شده، آمده است: ((فانّا نحيط علماً بأنبائكم و لايعزب عنّا شيء من اخباركم؛(17) ما بر اخبار و احوال شما آگاهيم و هيچ چيز از اوضاع شما بر ما پوشيده و مخفي نميماند)). حضرت در اين دوران، تأثير و نظارت مستقيمي بر احوال شيعيان دارند. دستگيري از درماندگان(18) راهيابي گمشدهگان و... از جمله كارهاي امام عصر (عج) است كه با هدف تقويت مباني ((انتظار)) صورت ميگيرد.
داستانهاي ملاقات و راهنماييهاي مكرر در تاريكيهاي شبهات و ضلالتها، با مردي كه خصوصيات مهدي فاطمه (عج) را دارد ريشههاي انتظار را تقويت و كام تشنه عاشقان را آبياري ميكند، شايد در انتظار محبوب عارفان، به خود آيند و با تلاش و ايجاد آمادگي و كوشش فراوان، لياقت بهرهمندي از حضرتش را بيابند.
پنجم. بشارتها
يكي از عواملي كه باعث آمادگي و عامل حركت و پويايي است بشارتهايي است كه آدمي را به آينده اميدوار ميسازد و چشم براهي، لحظه شماري به همراه كار و حركت و تلاش را به او ارزاني ميكند،اساساً داشتن تصويري از آينده - هر چند مبهم و مجمل - اين خاصيت را دارد كه زندگي انسان را هدفمند ساخته، و او را از پوچي و سرگرداني نجات ميدهد.
اصولاً آيندهشناسي، در پرتو پيشبينيهاي ديني روشن ميشود. اين تجربه مكرر آدمي است. در طول تاريخ پيامبران الهي پيشگوييهايي داشتهاند كه همه به حقيقت پيوسته است. اين پيشگوييها بود كه سلمانهاي تاريخ را به انتظاري پويا و حركت آفرين كشاند؛ چنان كه وي را از خانه و خواب و راحت و آسايش جدا ساخت و در نهايت به آغوش حقيقت و به نقطه اوج رشد و آگاهي رساند.(19)
اين سنت تغييرناپذير الهي است كه با بشارتهايش، هميشه انسانها را از ركود، يأس و نااميدي درآورده، به حركت، تلاش و اميدواري سوق ميدهد. وعده تحقق ((حكومت حق)) در اين دوران بشارت داده شده و در اين زمينه آيات بيشماري نازل شده است. قرآن ميفرمايد: ((و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر انّ الارض يرثها عبادي الصالحون))؛(20) ((ما در زبور، بعد از ذكر (تورات) نوشتهايم كه سرانجام، زمين را بندگان شايسته ما به ارث ميبرند [و بر كره زمين حاكم ميشوند])).(21)
اين آيندهشناسي، به همراه خود ((انتظار)) را به ارمغان ميآورد و به همين دليل در قرآن آمده است: ((فانتظروا انّي معكم من المنتظرين))(22) علاوه بر آن در روايات بيشماري به اين بشارتها اشاره شده و دستور به آن نيز داده شده است: ((انتظرو الفرج)) و ((...افضل العبادة المؤمن انتظار فرج الله)).(23)
------------------
پينوشتها:
1. مراد از مباني انتظار، عوامل و مؤلفه هايي است كه حالت انتظار و بي قراري را در انسان ايجاد و يا تقويت ميكند.
2. فوتوريسم (Fotorism) يعني، اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي و مصلح جهاني.
3. مجله نيوزويك News Week، 23 آگوست 1999 در يك گزارش ويژه، جمله بسيار مهمي دارد Must Be Done?What(چه بايد كرد؟) انسان به بحران رسيده و انساني كه به به بحران برسد، ناخودآگاه چشمش به آسمان و آينده است. (به نقل از ماهنامه موعود، سال پنجم، شماره 25).
4. ماهنامه موعود، سال پنجم، شماره 25.
5. ((لولا الاجل الذي كتب الله عليهم لم تستقرّ ارواحهم في اجسادهم...))، نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 193.
6. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 363، ج 5762: ((الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر)).
7. از پوچي تا خدا، ترجمه سعيد شهرتاش (به نقل از انتظار و انسان معاصر، عزيز الله حيدري).
8. ناتانيل براندون، انسان بدون خويشتن، ترجمه جمال هاشمي، ص 27 و 28 (به نقل از انتظار و انسان معاصر، عزيز الله حيدري).
9. ر.ك: موج انتظار، صص 141، 143.
10. ايشان معتقد است تا به حال دو انقلاب كشاورزي و صنعتي تحول عظيمي در جهان ايجاد كرده و موج سوم كه انقلاب الكترونيكي و فراصنعتي است در راه است.
11. به سوي تمدن جديد، تافلر، محمد رضا جعفري.
12. احتجاج طبرسي، ج 2، ص 596: ((انّا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم و لولا ذلك لنزل بكم الَأوا و اصطلمكم الاعدا؛ در توقيعي كه براي شيخ مفيد صادر شده، آمده است كه ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبردهايم. اگر جز اين بود، دشواريها و مصيبتها بر شما نازل ميشد و دشمنان بر شما مسلط ميشدند)).
13. بحارالانوار، ج 53، ص 181.
14. مفاتيح الجنان، دعاي ندبه: ((أينَ المضطرّ الذي يجاب اذا دعا)).
15. الغيبه، نعماني، ص 84، كافي، ج 1، ص 336؛ مكيال المكارم، ج 2، ص 375.
16. صدوق، كمال الدين، ج 2، ص 440: ((يحضر الموسم كل سنة فيري الناس فيعرفهم و يرونه و لايعرفونه؛ آن حضرت هر سال در موسم حج حضور مييابند، همگان را ميبيند و ميشناسد؛ اما ديگران او را ميبينند ولي نميشناسند)).
17. احتجاج طبرسي، ج 2، ص 596.
18. براي مطالعه در اين زمينه ر.ك: توجهات ولي عصر (عج) به علما و مراجع، عبدالرحمان باقيزاده؛ سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري؛ ظهور مهدي از ديدگاه اسلام، عبدالله هاشمي شهيدي و... .
19. عن ابي عبدالله (ع) قال كان سلمان رحمه الله...(امام صادق (ع): سلمان نزد بسياري از علماء و دانشمندان رفت. آخرين نفري كه نزد او رفت، أبي بود. وقتي پيامبر (ص) ظهور كرد او به سلمان گفت: آن رفيقت كه در موردش جستوجو ميكني در مكه ظهور كرده. سلمان بلافاصله با شنيدن اين سخن به آن سمت شتافت. كمالالدين، ج 2، باب 62، حديث 6.
20. انبياء، آيه 105.
21. طبق فرموده امام باقر (ع) اين بندگان شايسته كه وارثان زمين ميشوند، اصحاب مهدي (ع) در آخرالزمان هستند. تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 66.
22. محمد بن ابينصر از حضرت رضا (ع) نقل ميكند كه فرمود: ((چه نيكوست صبر و انتظار فرج، آيا سخن الهي را شنيدهاي كه فرمود: مراقب باشيد كه من هم با شما مراقبم، پس منتظر باشيد كه من هم با منتظرانم. پس بر شما باد صبر، چرا كه فرج در حال يأس فرا ميرسد. تفسير برهان، ذيل آيه 23 سوره يونس.
23. بحارالانوار، ج 52، ص 131.
[مجله شماره 3 : - اعتقادي] |
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
مهدویت ,
انتظار ,