((وعد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنّنّ لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يَعْبُدُونَني لايشركون بي شيئاً))نور: 55.
حكومت صالحان، وعدهي الهي
اين آيهي شريف، آيهاي است كه هم در زمان پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله آثار بسيار مهمّي داشت و هم در زمانهاي ديگر تا زمان ظهور حضرت مهدي، ارواحنافداه، آثار مهمّي دارد. ما، از پدران و مادران مسلمان متولّد شدهايم و اسلام را ارزان به دست آوردهايم و نميدانيم چه اندازه براي اسلام زحمت كشيده شد و چه خونهاي پاكي ريخته شد و چه زجرها و چه آوارگيها و چه مشكلات عظيم ديگر، تحمّل شده است، تا اسلام به دست ما رسيده است!
خيلي خوش آمديد عزيزانم. رشتهاي را كه انتخاب كردهايد خيلي خوب و مهم است، هر قدر [دوران ] غيبت طولاني شود، حيرتها [بيشتر] بروز ميكند.
تولد حضرت، حقيقتي انكار ناشدني است
اصل وجود و امامت حضرت مهديعليه السلام با ادلهي متقن ثابت شده است، ابتدا اين را پي بگيريد. در اين مورد من هم چند نكته خدمتتان ميگويم:
1- روايات نهي از تسميهي حضرت كه روايات معتبري است و قدماي از محدّثان بابي به آن اختصاص دادهاند، حاكي از وجود حضرت ميباشد زيرا امام موجود بوده است كه نهي از تسميهي او شده است گرچه اين نهي در آن روز به دليل تقيّه باشد.
2- در نوادر باب طواف حجّ در جواب حميري از يكي از نواب اربعه نقل ميكند كه: ((آخرين باري كه حضرت را ديدم، كنار كعبه و در حال طواف بود)).
سينه پر درد و فغان است چه پنهان از تو سبزه را بوي خزان است چه پنهان از تو اي دريغا! شاهبازان به چه قانع شدهاند! دل نرگس نگران است چه پنهان از تو و أعنّا علي تأدية حقوقه إليه
فابذل نفسي و مالي و ولدي و أهلي و جميع ماخوّلني ربّي بين يديك
1. در ايام اللّه ميلاد خاتم الأوصياء، حجت خدا، نور آل محمدصلي الله عليه وآله(1)، مهدي فاطمه(عج) هستيم. ميتوان اين روز را به عادت گذراند و به غفلت سپري كرد و از يم به نمي و از دريا به قطرهاي قانع شد و ميتوان به بازكاوي حقوق امام مهدي(عج) و محاسبهي عهد و پيمانهايي كه با آن حضرت داريم، پرداخت و با نقبي به نور و محاسبهها و بازكاويها، به وسعتها و هدايتهاي بيشتري رسيد.
2. مهدويّت، قلب تپندهي حيات شيعه در تمامي قرون و اعصار است.
مهدويّت، رمز و راز نجات انسان معاصر از بن بستها و گردابها است.
مهدويّت، نه يك راه، كه تنها راه است.
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد الحمد و الصلاة؛ نيمهي شعبان، روز ولادت نور و روزي كه آخرين حجّت خدا و برهان تامّ الهي، پا به عرصهي وجود گذاشت، روزي كه نويد گسترش عدل در دنياي پهناور وجود سرداده شد، روزي كه خداوند متعال، نعمت بزرگ خويش و آخرين ذخيرهي خود را بر مردم ارزاني داشت.
بشر، با اينكه سير تكاملياش در علوم و فنون، بي وقفه، رو به تزايد است و با اينكه در قلمرو علمي، به زمين اكتفا نميكند و به كرات ديگر دست اندازي نموده و منظومهي شمسي را تا حدّي، تسخير خود ساخته و در اين راه، موفّقيّتهاي شگرفي كسب نموده، اما مع الاسف در رسيدن به مقام شامخ انساني، به موازات ترقيات مذكور، گرايش به انحطاط و پستي پيدا نموده، هر چه قدرت بشري، در پرتو اكتشافات علمي، افزون گشته، ظلم و تعدّي و دوري از منطق عقل، بيشتر شده است.
مروري بر گذشته
در قسمت پيشين، از شيخ احمد احسايي به عنوان پايه گذار مكتبي فكري كفرآميز و صاحب انديشهاي پر هياهو در قرن سيزدهم هجري، سخن رفت كه مبدأ پيدايش فرقهاي ناميمون به نام ((شيخيّه)) شده است.
نگارنده، مدّعي است كه انديشه و قرائتهاي غير مقبول ((شيخيّه)) از بعضي از تعاليم ديني، انحرافات گوناگوني در جامعهي تشيّع پديد آورد كه از مهمترين آنها، بستر سازي پيدايش فرقهي ((بابيّت)) است.
براي ارايهي كژ انديشيهاي شيخيّه از دوران كودكي و ايّام تحصيل و رؤياهاي احسايي و سفرهاي گوناگون و پي در پي او، و مقام علمي و تربيّت اگردان و دريافت كنندگان اجازهي نقل روايت از او، سخن گفتيم. از سوي ديگر، انحرافات عقيدتي شيخيّه، از جمله ديدگاه آنان در باب ((جايگاه امام در آفرينش))، و نيز نقد و بررسي ((تفويض)) و ((مفوّضه)) از ديدگاه پيشوايان معصومعليهم السلام مطرح گرديده است.
دراين بخش از مقاله، ساير افكار نقدپذير احسايي و نقش سيّد كاظم رشتي در ايجاد افكار انحرافي ميان اين فرقه و بستر سازي فكر ((بابيّت)) را ملاحظه خواهيم كرد.
در شمارهي قبل سخن از داستان انساني بود كه قدر و استمرار و ارتباطِ گستردهي او، گزارش از عظمت او ميدهد. همان گونه كه كارخانهاي با عظمت، نيازمند مهندس توان مند و كارا است، انسان، با اين شاخصهها، ناچار و ناگزير از رهبر و هدايتكنندهاي آگاه و آزادِ از كششها است، تا او را به افقهاي متناسبِ با استعدادهاي سرشار و بينهايت آدمي به جريان انداخته و هدايت كند. رهبر دل سوز و مهرباني كه خود، خليفه و جانشين خدا است، و وصيّ اوصياء، و حافظ اسرار الهي، و بقيّة الله، و انوار زاهره و درخشان، و فرزندِ نشانههاي درخشان و خيره كننده، و فرزند خاندان پاك و مطهر، و جايگاه استقرار علوم نبويّ و مركز علمهاي نبيّ اكرم است.
و با بيان ويژگيهايِ شاخصههاي ديگرِ آن اُسوهي سترگ، ميرويم تا خوشههاي معرفت را در سبد قلب و جان خويش آذين كنيم و در گروه راه يافتگان آستانِ ((باب الله)) و درگاه خدا راهياب شويم.
السلام عليك يا بابَ الله الّذي لايُؤْتي إلاَّ منه؛
سلام بر تو كه آستان و درگاه خدا هستي و تنها، از آن آستان ميتوان به سوي تو راه يافت.
اگر به خانهاي بخواهي درآيي، چاره آن است كه از در آن وارد شوي. در كلام خدا آمده است:(... و اْتوُا البيوت مِنْ أبْوابها...)(1)
((مَنْ أتاكم نجي و مَنْ لم يأْتكم هلك))(2) هر كس به نزد شما آيد تا معبود خويش را بجويد و نحوهي سلوك خويش را به چنگ آورد، او نجات يافته است و اگر از اين درگاه و باب، وارد نشود، هلاكتاش، حتمي و قطعي است.
آناني كه با ((غار)) آشنايي دارند، اين معنا را بيشتر درك ميكنند. در غار، بيحساب نميشود به راه افتاد؛ زيرا، ورود از هر دريچهاي، غارپيما را در فضاي خاصّي وارد خواهد كرد. نيز اگر در بيابان، سرگردان مانده باشي و بدون حساب، به اين سو و آن سو بروي، چه بسا، مرگ را در آغوش كشي. شيطانها، براي به انحراف كشاندنِ انسانها، بابهاي فراواني را در كنار هر باب اصليِ هدايت گشودهاند و آنها را آراستهاند تا دل فريبتر باشند و اين گونه ميخواهند در فضاي شلوغ، با شعارهاي فريبنده از ((سبيل الله)) افراد را باز دارند.
نوشتهي حاضر تقرير سلسلهي درسهاي ((حديثشناسي مهدويت)) از استاد شيخ نجم الدين طبسي است كه در ((مركز تخصّصي مهدويّت)) در قم براي جمعي از طلاّب و دانش پژوهان ارائه شده است. از تلاش برادر حجةالاسلام سيد حسن واعظي از دانش پژوهان كوشاي اين مركز در تدوين اين درسها سپاسگذاري ميشود.
مقدّمه
روايات زيادي دربارهي غيبت امام زمان(عج) از وجود مبارك پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله و ائمهي اطهارعليهم السلام وارد شده است.
برخي از آنها، دربارهي وقوع غيبت است، چنانكه فرمودهاند: ((قائم ما را غيبتي است بس طولاني))(1) و گروهي از آنها، طولاني بودن مدّت آن را مطرح كردهاند.(2) نيز در بعضي از آنها، براي غيبت، حكمتها و فوائدي مطرح شده است، هر چند فلسفهي اصلي آن، ظاهراً، بيان نگرديده است، بطوريكه فرمودهاند: ((ما، مأذون نيستيم علّت آن را بيان نماييم)).(3) پس معلوم ميشود علّت حكيمانهاي براي غيبت وجود دارد، چرا كه خداوند حكيم، كار عبث و بيهوده انجام نميدهد، هر چند در روايات به آن تصريح نشده است. و دستهاي نيز شرايط و اوضاع پيش از ظهور را مطرح كردهاند و...
يكي از بحثهاي مهم در موضوع مهدويّت، بحث غيبت است.
عالمان و فقيهاني مانند ثقةالاسلام كليني، شيخ صدوق، شيخ طبرسي، مرحوم نيلي، علامه مجلسي،... تعليلهايي آوردهاند كه بعضي از آنها، در خود روايات هست و بعضي از استظهارات خودشان است.كه در لابهلاي اين روايت، به نكاتي مانند كيفيت انتفاع و استفادهي مردم از آن حضرت در دوران غيبت، اشاره ميكنند وجوهي را در مورد تشبيه غيبت حضرت به خورشيد پس ابر دارند كه ما اين بحث را بعد از بررسي علل غيبت، ذكر خواهيم كرد.
ما، در اين نوشتار، سعي داريم كه ابتدا، رواياتي كه در ارتباط با سبب غيبت است، بيان كنيم، سپس آنها را از نظر سندي و دلالي بررسي كرده و در پايان نتيجه بگيريم. بنابراين، بحث را در سه مرحله پي ميگيريم.
پيش در آمد
نويسنده، در هنگام نوشتن مقالهي نعماني و كتاب غيبت، به بحث مشايخ نعماني كه رسيد، با نام ((علي بن حسين مسعودي)) برخورد كرد. شناخت دقيق وي، نيازمند بررسي اتّحاد وي با صاحب مروج الذهب بود، لذا ضميمهاي براي بحث در اين موضوع در نظر گرفت، ولي گستردگي بحث، طرح كردن مستقل آن را ضروري ساخت، بدين سان، مقالهي حاضر شكل گرفت.
گفتني است كه اين مقاله، علاوه برارتباطي كه با نعماني صاحب كتاب غيبت دارد، به بحث از مؤلِّف اثبات الوصيّة - كه يكي از كهنترين منابع مبحث امامت است و فصل پاياني آن به حيات امام عصرعليه السلام اختصاص دارد - نيز ميپردازد، لذا از دو زاويه، ميتوان آن را در شمار مباحث منبعشناسي مهدويّت جاي داد.
آغاز سخن
علي بن حسين مسعودي، مورّخ نامداري است كه كمتر پژوهندهاي را در حوزه تحقيقات اسلامي ميتوان يافت كه نام وي و دو كتاب ارجمند مروج الذهب و التنبيه والاشراف را نشنيده باشد. فهرست آثار وي در رشتههاي گوناگون تاريخ، كلام، فرقهشناسي، اصول فقه، نشان از گستره آگاهيهاي وي ميدهد. با اين وجود، او، در عصر خود و مدّتها پس از آن، چندان شناخته شده نبود. لذا ترجمهي احوال شايستهاي از وي در آثار مورّخان و تراجم نگاران نيافتيم. نخستين بار، نام مسعودي، در فهرست ابن نديم آمده، در اين كتاب، به جز ويژگيهاي فردي وي، تنها دو جمله ذكر شده است: ((هذا الرجل من أهل المغرب... مصنّف لكتب التواريخ و أخبار الملوك.))(1). سپس نام چند كتاب وي - كه احياناً با تحريف هم همراه است - ديده ميشود. ابن نديم، هيچ سخني دربارهي گرايش مذهبي مسعودي ذكر نكرده است.
در شمارههاي گذشته، پس از تبيين قلمروهاي بحثهاي تاريخي عصر غيبت كبرا، در نخستين قلمرو، به تاريخ زندگاني امام مهديعليه السلام پرداختيم و آغازين بحث را به تمهيدات و زمينه سازيهاي فرهنگي و تربيّتي قرآن و پيامبر اسلام و اهل بيت عصمتعليهم السلام براي غيبت طولاني امام مهديعليه السلام اختصاص داديم.
در اين مقاله، به دو سؤال دربارهي غيبت كبرا پاسخ ميدهيم.
سؤال يكم - چرا امام مهديعليه السلام در محيطي كاملاً مخفيانه، زندگي خود را شروع كرد تا به تعليل و تحليل و استدلال بر غيبت او بپردازيم؟ آيا واقعاً اصل غيبت براي امام مهديعليه السلام امري اجتنابناپذير بوده است؟ آيا راههاي ديگري براي رفع مشكل وجود نداشته است؟
سؤال دوم - چرا امام مهديعليه السلام بايد غيبتي طولاني داشته باشد؟
پرسش يكم - آيا غيبت براي امام مهديعليه السلام امري اجتنابناپذير بوده است؟
انحرافِ مسيرِ خلافت - پس از پيامبر خاتمصلي الله عليه وآله وسلم - جامعهي اسلامي و جهان اسلام را به حكومت حاكماني خودكامه و مستبد و حريص بر مُلك و زراندوز و شهوتران گرفتار كرد.
روايات پيامبر خاتمصلي الله عليه وآله وسلم مبني بر ضرورت براندازي قدرت حاكمانِ ستمگر و منحرف از صراطِ مستقيمِ و انسانيّت، به دست فرزندش مهدي موعود - كه از نسل حسين بن علي است - به گونهاي بود كه ستمگران را نسبت به تولّد و حضور مهدي آل محمدعليهم السلام حسّاس كرده بود.
دوستان و يارانِ اهل بيتعليهم السلام - كه از ستمگري حاكمان مستبد، به ستوه آمده بودند و انتظار قيام قائم آل محمدعليه السلام را در برابر ستمگريهاي خانهمان سوز ميكشيدند - همواره، از قائم آل محمد سؤال ميكردند و امامانِ معصوم نيز ضمنِ تبيينِ شرايط لازم براي يك قيام جهاني و گسترده، نويد تولّد و ظهور آن قائم آل محمدعليهم السلام را به شيعيان خود ميدادند و آنان را به انتظاري سازنده دعوت ميكردند.
در چند مقالهي پيشين دربارهي ((جزيرهي خضراء)) و تطبيق نارواي آن با ((مثلث برمودا))، مباحثي مطرح شد.
قسمتي از آن مقالهها، اشكالات سندي و متني داستان و بخشي از آنها، بيان ويژگيهاي تاريخي، جغرافيايي، سياسي منطقهي موسوم به ((مثلث برمودا)) بود.
وجود دهها شهر و بندر و تردد هزاران كشتي و قايق و هواپيما به آن منطقه و برگزاري بزرگترين مسابقات قايقراني از سواحل آمريكا تا جزيرهي برمودا، گواه كاملي است بر اين كه آن چه در دهههاي پنجاه و شصت ميلادي در برخي مطبوعات و رسانههاي معتبر! انتشار يافته، فضا سازي امريكاييها براي ايجاد تشنّج در منطقه و نا امن نشان دادن آن بوده است تا از يك سو با عمليّات مرموزانه، با انقلاب كوبا مقابله كنند و از سويي ديگر، با القاي فضاي ناامن، زمينهي حضور بيشتر خود را در منطقه فراهم سازند.
شبيه اين موضوع را در زمان جنگ تحميلي عراق عليه ايران و پس از آن در منطقهي خليج فارس، مشاهده ميكنيم. با تلقين ناامني، ناوهاي آمريكايي و متّحداناش، روانه منطقه شدند و اهداف خود را دنبال كردند.
خوانندگان و كساني كه مايل به پژوهش در اين زمينه هستند، ميتوانند با استفاده از شبكهي جهاني اينترنت و جست و جوي كلمهي ((BERMODA)) اطّلاعات كاملي از وضعيّت كنوني منطقه برمودا و جزاير مختلف آن به دست آورند و حتّي بليط هواپيما و كشتي و هتل را در آن منطقه رزرو كنند.
وضعيّت كنوني جزاير برمودا
برمودا، يك مستعمرهي خودگردان بريتانيايي در اقيانوس اطلس شمالي است. اين منطقه، مجمع الجزايري متشكّل از هفت جزيرهي اصلي و صد و هفتاد جزيرهي كوچك و صخرهاي است. اين مجموعه، در هزار و پنجاه كيلومتري كيپهاترآس (كاروليناي شمالي در ايالات متّحده) واقع شده است.
اين مجمع الجزاير، چهل كيلومتر طول و كمتر از هزار و ششصد متر، پهنا دارد. هميلتون، مركز اين مجمع الجزاير است.(1)
همان گونه كه ميدانيم، پس از درگذشت رسول خداصلي الله عليه وآله نزديك به دو قرن، از كتابت و تدوين احاديث رسول خداصلي الله عليه وآله به شدّت منع شد.
بدون شك، اساسيترين هدف اين سياست - كه رگههاي خفيف آن از عصر رسول خداصلي الله عليه وآله آغاز و در زمان خلافت ابوبكر تقويت شد و سرانجام در زمان خلافت عمر، به صورت قانون لازم الإجراء و فراگير در آمد و تا پايان دوران حاكميّت اُمويان ادامه يافت - اين بود كه مخالفان اهل بيت، بتوانند با اجراي اين سياست، آثار حقّانيّت اهل بيت رسول خداعليهم السلام و امامان دوازده گانه را كه در تعداد بيشماري از احاديث رسول خداصلي الله عليه وآله آمده بود، نابود سازند. آنان گمان ميكردند كه با تداوم اين سياست، صحابه - كه حاملان احاديث رسول خداصلي الله عليه وآله بودهاند - خواهند مرد و احاديث پيامبر نيز با آنان در ميان خاكها مدفون خواهد شد، امّا غافل از اين كه دين حق، صاحبي دارد و خداوند، اجازه نخواهد داد كه كساني بتوانند دين او و آثار حقّانيّت اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله را نابود سازند. از اين رو، با وجود تلاش همه جانبه و كمنظير براي محو آثار حقّانيّت و فضايل اهل بيت، به خصوص فضايل و آثار حقّانيّت اميرالمؤمنينعليه السلام باز انبوهي از اين آثار، دور از چشم عوامل حكومت وقت، از زبان صحابه و اهل بيت رسول خداعليهم السلام به نسلهاي بعد انتقال يافت و سرانجام، در عصر تدوين حديث، تدوين شد و در آثار اوليّهي امّت اسلامي، ثبت و ضبط گرديد.
مخالفان اهل بيت عليهم السلام آن گاه كه فهميدند سياست منع تدوين حديث، آنان را به اهداف و خواستههايشان نرسانْد، سياست جعل و تحريف را در پيش گرفتند
انتظار، سهم چشماني است كه رو به آفتاب زيستهاند؛ سهم دستاني است كه شبگاهان، در وسعت نيايش، به جانب آسمان ريشه دوانيدهاند، سهم دل هايي كه چون كبوتران خونين بال، در بي نهايتيِ سرخ جاودانه تپيدهاند؛ گامهايي كه چون جنون گردباد، واژگون رقصيدهاند تا تنهايي خاك را با آسمان در ميان نهاده باشند.
منتظران، مجنون زادگان ليلاي وجودند؛ عاشقاني دل سوخته كه لب به زمزمهتر كردهاند و در دل، شور و شوق و اميد پروراندهاند و پاي افزاري از صبر و شكيب ستاندهاند تا خستگي راه، مجالشان ندهد كه به ((ماندن)) بينديشند كه بايد ((رفت)) تا به ((راه)) پيوست؛ چرا كه ((رفتن))، به راه ميپيوندد و ((ماندن))، به ركود.(1)
آري، حركت، رهاورد طبيعي انتظار است. آنان كه عظمت دروني خويش را يافتهاند، آنان كه ابراهيم گونه سرود (( إنّي ذاهب إلي ربّي سيهدين ))(2) را سر ميدهند، آنان كه يافتهاند حركت و تلاش به هدايت ميانجامد، و چه شيرين، جرعه جرعه از هدايتهاي مستمر حق بهرهمند ميشوند.
آنان، با تمام وجود، روي خود را به آسمان دوخته، نداي (( إنّي وجّهت وجهي للّذي فطر السماوات والأرض ))(3) را زمزمه ميكنند و اين گونه ظهور هاديِ امّت را به انتظار مينشينند.
اشاره: در نوشتار پيشين، چهار مورد از محورهاي مبحث انتظار (حقيقت، ضرورت، ابعاد، مباني انتظار) مورد باز كاوي قرار گرفت. در اين نوشتار، از زواياي ديگر، بايستهها و رهاورد و پايان انتظار را مورد بررسي قرار ميدهيم.
انسان، در هميشهي زمان و همهي جاي زمين، با دل خستگي و دل بستگي روبهرو بوده، خسته از ديروز و امروز و دل بسته به فردا و در انتظار منجي!
((نجات)) از مفاهيم زيبايي است كه ريشهاي عميق در تاريخي كهن دارد و انسانها، همواره، به اميد نجات و رهايي، در انتظار منجي بودهاند و آرزوي رؤيت طلوع خورشيد را داشتهاند. و در پرتو اين اميد، هميشه تيرگي ظلم و ستم تيره صفتان را به سخره گرفتهاند.
اين قلم بر آن است كه ((نجات)) را در بستر تفكّر اسلامي و مسيحي، به صورت تطبيقي مورد كاوش قرار دهد.
يكم - ضرورت مطالعات تطبيقي
مطالعات تطبيقي، ضرورت زندگي عصر ما است كه از تحوّل شگرف ارتباطات ناشي ميشود. در گذشته، با عدم توفيق انسان در عرصهي ارتباطات، اين مهم، چندان ضرورتي نداشت، امّا در عصر ارتباطات، هر فكر و اطّلاعي كه در گوشهاي از دهكدهي بزرگ جهاني طرح شود، لحظاتي بعد، تمام مردم جهان، امكان دستيابي به آن را دارند.
در آستانهي جهاني شدن، مطالعات تطبيقي در همهي زمينهها - بويژه در عرصهي دين و حوزهي عقايد - بسيار لازم است؛ چرا كه مقولهي فرهنگ و دين، نقش ممتازي را در روند جهاني شدن ايفا ميكند و در اين زمينه هم چون ساير زمينههاي ديگر، برگ برنده در دست كسي است كه بهترين و عقلانيترين سخن را عرضه كند؛ زيرا، انسان، به مقتضاي فطرت خود، از بهترين گفتارها استقبال ميكند.(1) اين نگاه تطبيقي هم ميتواند در حوزهي اصول اديان و هم در حوزهي آموزههاي آن صورت پذيرد.
يكي از آموزههاي مهم، حياتي و نقطهي مشترك همهي اديان كه از رهاورد تطبيق آن، دستاوردهاي عظيم فكري و كاربردي نصيب جوامع بشري خواهد شد، مسئلهي ((نجات و انتظار منجي)) و چگونگي نگرش به فرجام جهان و تاريخ است.
1- امامت، مهمترين جايگاه بحثهاي كلامي
بحث و گفت و گو دربارهي خلافت و امامت، يكي از مهمترين و ديرينترين بحثها و گفت و گوهايي است كه در جهان اسلام، پس از رحلت پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله ميان مسلمانان مطرح شده است. اگرچه پيش از اين مسئله، دربارهي مسائل ديگري اختلاف نظر پيدا شد، امّا اختلاف در فلسفهي امامت و خلافت، داراي ويژگيهاي بي مانندي بود. عبدالكريم شهرستاني، پس از اشاره به پارهاي از اختلافات و مباحثههايي كه به هنگام رحلت
پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله و پس از آن، ميان مسلمانان رخ داد، ميگويد:
پنجمين اختلاف آنان - كه بزرگترين اختلاف ميان امّت اسلامي به شمار ميرود - اختلافشان دربارهي امامت بود؛ زيرا، دربارهي هيچ يك از قواعد ديني، در هيچ زماني، چنان نزاع و ستيزي كه دربارهي امامت در گرفته است، رخ نداده است.
وي، آن گاه به ماجرايي كه در سقيفهي بني ساعده اتّفاق افتاد، اشاره كرده، گفته است:
مهاجران و انصار، دربارهي امامت، اختلاف كردند. انصار گفتند: ((اميري از ما و اميري از شما، عهده دار امر خلافت و امامت گردد.)) و سعد بن عباده را - كه بزرگ و رهبر آنان بود - از طرف خود پيشنهاد كردند. در اين هنگام، ابوبكر و عمر، وارد سقيفه شدند. عمر كه از پيش، مطالبي را در نظر گرفته بود تا در آن جمع و دربارهي امامت ايراد كند، ميخواست سخن بگويد، ولي ابوبكر مانع شد و خود به سخنراني پرداخت و پس از حمد و ثناي خداوند، مطالبي را ايراد كرد.
عمر ميگويد: ((او، همان چيزهايي را گفت كه من در نظر داشتم بگويم. گويا، او، از غيب آگاه بود. پس از پايان يافتن سخنان ابوبكر و قبل از آن كه انصار مطلبي بگويند، من با ابوبكر بيعت كردم، و مردم نيز با او بيعت كردند و در نتيجه، آتش فتنه خاموش شد. جز اين كه بيعت با ابوبكر، كاري شتاب زده و دور از تدبير بود كه خداوند، مسلمانان را از شرّ آن حفظ كرد. پس اگر فردي ديگر، آن را تكرار كند، وي را بكشيد. پس، هرگاه فردي بدون مشورت با مسلمانان با فرد ديگري بيعت كند، آن دو، خود را به هلاكت افكندهاند، و قتلشان واجب است.)).
در شمارهي پيشين، قسمت نخست مصاحبه با استاد، فراروي خوانندگان محترم قرار گرفت. ايشان، ضمن قبول اصل ملاقات با حضرت ولي عصر(ع) مراد از تكذيب مدّعيان مشاهده را در توقيع شريف حضرت حجّت به نايب چهارم، تكذيب مدّعيان نيابت و ارتباط برشمردند.
در ادامهي گفتوگو، استاد، در پاسخ به سؤالي در بارهي معيار صدق و كذب مدّعيان ملاقات (و نه نيابت) بحث اصلي در اين باب را حجيّت و عدم حجّيت ملاقاتهاي صادقانه برشمرده، ضمن ردّ حجّيت خواب و امثال آن، برگشت كلام را به حجّيت كتاب و سنّت دانسته و فرمودند، در روايات مستفيض كه از خود حضرت در دوران غيبت صغرا رسيده، فقط، قرآن و روايات پدران گرامياش حجّتاند و توصيههايي كه در تشرّفهاي صحيح ديده ميشود، فقط، براي ملاقات كننده حجّيت دارد.
در نهايت با مطلوب شمردن تمنّاي ديدار حضرت مهدي(ع) با توجّه به ادعيّه و روايات، ارتباط قلبي را مهمتر بيان كردند.
و اينك ادامه گفتگو را پي ميگيريم:
لطفاً بفرماييد چه نيازي وجود دارد كه امامي معصوم، ساليان طولاني، در غيبت باشد تا زمينهي ظهور مساعد گردد؟ چه اشكالي دارد اگر بگوييم امام زمان(ع) در آينده متولّد ميشوند؟
پرسش شما را به سه صورت ديگر هم ميتوان مطرح كرد كه ظاهراً با صورت مذكور، متفاوت هست، امّا در مفهوم، يكسان اند.
صورت يكم - اصلاً، امامي كه پشت پردهي غيبت باشد، چه امامت فعليّهاي دارد؟
صورت دوم - ضرورتي كه شيعه براي امامت معصوم معتقد است، چگونه با غيبت و پنهان بودن امام، تأمين ميشود؟
صورت سوم - ما، با يك برهان عملي و تطبيقي و تجربي به اين نتيجه ميرسيم كه بشريّت، بدون راهنمايي وهدايت
امام، نظم جامعهي خودش را تأمين كرده است - اگر چه در راه خود، به قلّهي مدينهي فاضله نرسيده است - پس چه نيازي به امام معصوم دارد؟
پاسخ اين پرسشها، در فصل سوم كتاب الإمامة الإلهيّة آمده. همهي، اين اشكالها، از تعاريف ناقصي كه در مورد امامت ارائه گشته، ناشي شده است.
متأسّفانه، از قديم الايّام، متكلّمان شيعه - با وجود زحماتي كه متحمِّل شدهاند - در نوشتههاي خودشان، تعريفي را از امامت ارائه كردهاند، كه با ماهيّت امامت، طبق عقل و نقل قطعي، همخواني ندارد و ماهيّت امامت، خيلي فراتر از آن تعريفها است.
اگر ما با برداشت از دلايل قطعي كتاب و سنّت يا با براهين عقلي و عرفاني، بتوانيم تعريف امامت را به ماهيّت حقيقي خودش نزديك كنيم، همهي اين اشكالها، پاسخ داده ميشود.
در اواخر سال 1379 برخي از مراكز و مؤسّسات فعّال پژوهشي و فرهنگي كشور، به هم پيوستند و ((ستاد احياء و گسترش فرهنگ مهدويّت)) را تشكيل دادند. نام مراكز و مؤسّسهها به شرح زير است:
1- امور فرهنگي مسجد مقدس جمكران؛
2- بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود؛
3- مؤسّسهي فرهنگي موعود؛
4- مؤسّسهي فرهنگي انتظار نور؛
5- مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما.
يكي از كارهاي اين ستاد، ((جشنوارهي برترينهاي فرهنگ مهدويّت)) در سالروز آغاز امامت امام عصر عليه السلام است و در نهم ربيع الاول هر سال برگزار ميشود. نخستين جشنواره، نهم ربيعالاوّل 1422 ه-. ق (12 خرداد 1380) برگزار شد.
دومين جشنواره، با موضوع ((مهدويّت در مطبوعات (بررسي موضوع مهدويّت از 22 بهمن 1357 تا 22 بهمن 1380 در مطبوعات) نهم ربيع الاول 1423 ه-. ق برابر با يكم خرداد 1381 در سالن اجتماعات دارالشفاء قم برگزار شد.
مجموعهي حاضر، سخنان آية الله هاشمي رفسنجاني، دامت بركاته، در جشنوارهي برترينهاي فرهنگ مهدويّت در مطبوعات ميباشد.
تقدير از برگزاري همايش مهدويّت
بسم الله الرحمن الرحيم. ابتدا، از اين كه اين برنامهي مناسب را براي احياي حقايقي كه خيليها تلاش ميكنند تا آنها را در تاريخ مدفون كنند، برگزار كرديد، تشكّر ميكنم و به كساني كه توفيق پيدا كردند و امتياز گرفتند و توانستند جايزههاي اين همايش را به دست آورند، تبريك ميگويم. آناني هم كه جايزهاي دريافت نكردهاند، بدانند زحمت خود را كشيدهاند و إن شاء الله، توفيقات شان بيشتر خواهد شد.
به هر حال، براي مسابقه در كار خيري به نام اطّلاع رساني صحيح و مبارزه با بوقهاي تبليغاتي ضد ديني و ضد انقلابي، راهي باز شده است و إن شاء الله، اين تلاش، بيشتر خواهد شد.
الحمدللّه ربّ العالمين، والصلاة والسلام علي خيرِ خَلقِه محمّد و آله الطيبين الطاهرين الهداة المهديين.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم. ((وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِالذِّكْرِ أَنَّ الأرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ))(1)
براي من، مايهي افتخار و سرور است كه در اين مكتب و آموزشگاه، كه به صورت يك مركز تخصّصي و متعلّق به وليّ زمان، حجّت بن الحسن العسكري، عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف، است، دقايقي، مزاحمت و عرايضي را تقديم كنم.
از آن جا كه جلسهي امشب، جلسهي پاياني اين برنامه است، اين جانب، عرايضي را دربارهي حكومت صالحان در روي زمين كه به دستِ آن حضرت، صورت خواهد پذيرفت، تقديم ميكنم.
حتمي بودن حاكميّت صالحان
قرآن مجيد در سورهي انبيا، آيهي صد و پنج، چنين ميفرمايد:
((وَلَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُور مِنْ بَعْدِالذِّكْر أنّ الأرْض يَرثُها عِبادي الصّالِحُون))؛ ما، در زبور، پس از تورات، نوشتيم كه صالحان، وارثان زمين خواهند بود [ و اين زمين پهناور كه قرنها، جولان گاه ستمگران و خونريزان بوده است، به دست مردان صالح و پاك دامن اداره خواهد شد. ].
قرآن، در اين مورد، از واژهي ((كتبنا)) بهره گرفته است و اين، بدين سبب است كه ((كتابت))، مايهي ثبات و استواري مكتوب است، و طبعاً، در آيه، كنايه از اين خواهد بود كه ارادهي قطعي خدا، بر وراثت صالحان تعلّق گرفته است، ارادهاي كه در آن، بداء، رخ نخواهد داد.
خوش بختانه، مضمون آيه، در زبور كنوني نيز موجود است و دست تحريف كنندگان، نتوانسته است اين حقيقت الهي را دگرگون سازد.
در اين جا، پرسشي مطرح است و آن، اين است كه ((آيا حكومت صالحان كه وحي الهي از آن گزارش ميدهد، يك خبر غيبي و تعبّدي است كه ما بايد به آن ايمان بياوريم يا اين كه علاوه بر اين، با محاسبات اجتماعي نيز همراه است؟)).
عن مولانا المهدي عليه السلام: ((في ابنة رسول اللَّه لي أُسوة حسنة.)).(1) فاطمهعليها السلام الگوي مهديعليه السلام و همهي مهدي زيستان است. پيامبرصلي الله عليه وآله نيز از پيشتر فرموده بود: ((فاقتدوا (فاهتدوا) بالزهرة.)).(2)
چشم به راه مهديعليه السلام بايد الگوي مولا و مقتداي خود را نيك بشناسد تا در فراز و فرود ايام، توانايي موضعگيري مناسب را داشته باشد. ضروري است در ايام سوگ مهديعليه السلام - فاطميّه - به بازشناسي دوبارهي اسوهاش زهراعليها السلام بپردازيم.
بازشناسي
زهرا عليها السلام كوثر خدا است. ليلة القدر خدا است. جلوهي جمال خدا است و تفسير جلال خدا.
زهرا عليها السلام ادامهي رسولصلي الله عليه وآله است و همتاي عليعليه السلام و مادر مهدي(عليه السلام).(3)
زهرا عليها السلام، حِصْنِ حَصينِ ولايت است و آموزگارِ متينِ شهادت.
زهرا عليها السلام تلاوت بيداري است؛ سايبان شوق است؛ تولّد بالغ تاريخ است و بهار سرشار دلهاي آشنا.
زهرا عليها السلام معرّف نهايت كمال زن است و اوج عروج يك انسان.
چشمهي غدير درباغ دستان پرتوان او، به بلوغي رسيد، و غديريان از دامان عصمت او، به رويشي رسيدند.
ما، دربارهي زهراعليها السلام بيشتر به توصيف پرداختهايم و نه تبيين، و آن چه نياز نسل معاصر ماست، تبيين است، و نه توصيف، تطبيق است و نه توجيه.
پيچيدگي برخورد و عمق نگاه زهراعليها السلام همچون دشت نيست كه نشسته تا آخرش را ببيني و كرانههايش را در آغوش نگاهت بنشاني، دريايي است بيكرانه، كوهي است به بلنداي تاريخ. همين است كه هرچه به قلّهاش نزديكتر شوي، چشمانداز بيشتري ميبيني، در حالي كه بيش از يك سويش را نديدهاي.
پيچش گامهاي زهراعليها السلام چنان منشوري است كه اَبعادش به عدد زاويهي ديدها و حوادث روزهاست.
من ميخواهم از اين بيكرانِ بلندِ بينهايت، سطري بنويسم. آيا تواني هست؟
مطالعه و نقد و بررسي كتابهايي كه در مقوله مهدويت به رشته نگارش درآمده، از جمله مواد درسي ((مركز تخصصي مهدويت)) است. همايش برترينهاي ((مهدويت)) در دهه هفتاد، فرصتي بود كه كتابهاي اين مقوله، در گروههاي مختلف مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. كتاب ((عصر زندگي)) به دليل كسب رتبه چهارم كتابهاي برگزيده اين دهه، در رشته پژوهشي - تحليلي در ميان 117 عنوان، انگيزهاي ايجاد كرد كه آن را به طور جدي مورد مطالعه و بررسي قرار دهيم.
آنچه در ذيل ميآيد، معرفي و نقد و بررسي اين كتاب و بيان شايستگيها و كاستيهاي آن است. اميد است اين كار، گامي هر چند كوچك، در مسير بالندگي كتابهاي مهدويت و آگاهي افزونتر رهروان اين راه باشد.
در يك نگاه كلي و جامع ((زيارت)) از سه ديدگاه قابل مطالعه و بررسي است :
1. سلام،
2. شهادت،
3. توسل.
هر يك از اين محورها، مضامين بلندي دارد در ((معنا و محتوا))؛
((سلام))، معرفت، محبت و اطاعت پاكان را صلا ميزند و تولاّي آنان را بازخواني ميكند. انسان با بيان سلامهاي خود مانند (السلام عليك يا سبيل الله الذي من سلك غيره هلك)، مهر و عشق خود را به ((تنها راه)) اظهار ميكند و به راه ميافتد.
((شهادت))، حضور يافتن در ساحت ((معرفت))، ((محبت)) و ((اطاعت)) و بار يافتن در ساحل ((تولاّيِ پاكان و پاكيها)) است.
اين حضور و گواهي، در گلزار سخن و كلام و دامنه سرسبز بيان، جلوه ميكند و زيباييها را در ((اشهد ان بولايتك تقبل الاعمال و...))، اين گونه به تماشا ميگذارد.
با ((توسل)) به قامت بلند ((تنها راه))، روح خود را به سوي دشت و دمن ((پاكان)) روانه ميسازد و زمينههاي درخواست و اجابت آن را از معبود خود فراهم ميكند و اين سان ناله و نجوا سر ميدهد: ((و اتوسل بك و... واسئله... أن تجعل لي كثرةً في ظهورك و رجعةً في ايّامك لا بلغ من طاعتك ومرادي)) و ((اللهم انصره نصراً عزيزاً و افتح له فتحاً يسيراً)) و ظهور، نصرت، فتح و... را براي ((تنها راه)) از خدا، دعا و طلب ميكند.
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him