اشاره: براي حضرت بقية الله عليه السلام دو غيبت است: عيبت صغرا و غيبت كبرا. هر يك از اين دو غيبت، چهار ويژگي خاص خود را دارد. ويژگيهاي عصر غيبت كبرا، براي شيعه پيامدها و چالش هايي، مانند ضعف در شناخت، متمركز نبودن رهبري شيعه، انشعاب در عقايد و... داشته است.
مؤلّف، در اين نوشتار، راهكارهاي امامان معصومعليهم السلام را براي برداشتن آن چالشها از پيش پاي شيعيان، مطرح و برسي ميكند.
1- ويژگيهاي غيبت كبرا
پس از زمينه سازيهاي عسكريينعليهما السلام امام مهديعليه السلام رهبري خود را با سفير و نايبي شناخته شده، شروع كرد. ابوعمرو عثمان بن سعيد عَمْري، نزد شيعيان، مقامي والا داشت. او، از دوران نوجواني، در خدمت امامانعليهم السلام بود. در دَه سال آخر زندگي امام هاديعليه السلام رهبري سازمان وكالت را بر عهده داشت.(1) امام حسن عسكريعليه السلام نيز وكالت او را تأييد(2) و او را جانشين فرزندش مهديعليه السلام معرّفي كرد. او بود كه مراسم تغسيل و تكفين و تدفين حضرت حسن عسكريعليه السلام را عهده دار شد. توقيعات حضرت مهديعليه السلام توسّط وي، همچون گذشته، به دست شيعيان ميرسيد.(3)
در شمارههاي گذشته، پس از تبيين قلمروهاي بحثهاي تاريخي عصر غيبت كبرا، در نخستين قلمرو، به تاريخ زندگاني امام مهديعليه السلام پرداختيم و آغازين بحث را به تمهيدات و زمينه سازيهاي فرهنگي و تربيّتي قرآن و پيامبر اسلام و اهل بيت عصمتعليهم السلام براي غيبت طولاني امام مهديعليه السلام اختصاص داديم.
در اين مقاله، به دو سؤال دربارهي غيبت كبرا پاسخ ميدهيم.
سؤال يكم - چرا امام مهديعليه السلام در محيطي كاملاً مخفيانه، زندگي خود را شروع كرد تا به تعليل و تحليل و استدلال بر غيبت او بپردازيم؟ آيا واقعاً اصل غيبت براي امام مهديعليه السلام امري اجتنابناپذير بوده است؟ آيا راههاي ديگري براي رفع مشكل وجود نداشته است؟
سؤال دوم - چرا امام مهديعليه السلام بايد غيبتي طولاني داشته باشد؟
پرسش يكم - آيا غيبت براي امام مهديعليه السلام امري اجتنابناپذير بوده است؟
انحرافِ مسيرِ خلافت - پس از پيامبر خاتمصلي الله عليه وآله وسلم - جامعهي اسلامي و جهان اسلام را به حكومت حاكماني خودكامه و مستبد و حريص بر مُلك و زراندوز و شهوتران گرفتار كرد.
روايات پيامبر خاتمصلي الله عليه وآله وسلم مبني بر ضرورت براندازي قدرت حاكمانِ ستمگر و منحرف از صراطِ مستقيمِ و انسانيّت، به دست فرزندش مهدي موعود - كه از نسل حسين بن علي است - به گونهاي بود كه ستمگران را نسبت به تولّد و حضور مهدي آل محمدعليهم السلام حسّاس كرده بود.
دوستان و يارانِ اهل بيتعليهم السلام - كه از ستمگري حاكمان مستبد، به ستوه آمده بودند و انتظار قيام قائم آل محمدعليه السلام را در برابر ستمگريهاي خانهمان سوز ميكشيدند - همواره، از قائم آل محمد سؤال ميكردند و امامانِ معصوم نيز ضمنِ تبيينِ شرايط لازم براي يك قيام جهاني و گسترده، نويد تولّد و ظهور آن قائم آل محمدعليهم السلام را به شيعيان خود ميدادند و آنان را به انتظاري سازنده دعوت ميكردند.
مقدمه
انديشه غيبت امام عصر (عج) و تبيين علت وقوع آن و روشن ساختن ابعاد اين حادثه مهم الهي و زدودن ابهامات از چهره تابناك آن، تأليف كتابهاي بسياري را به دست دانشمندان قرنهاي نخستين از فرقههاي مختلف اسلامي سبب شده است. متأسفانه از اين كتابهاي بسيار، تنها اندكي در گذر زمان از گزند حوادث رهيده و به دست ما رسيده است. از ديگر مصادر اين بحث، جز نامي در كتب فهارس: همچون فهرست نجاشي (معروف به رجال نجاشي) و فهرست شيخ طوسي ديده نميشود. با اين همه با باز كاوي آثار موجود، ميتوان دريچهاي به كتب از دست رفته گشود و اين مهم وابسته به تنقيح مباني سبك جديدي از مباحث رجالي و كتابشناختي است كه از آن با نام ((منبعيابي)) ميتوان ياد كرد.
راقم سطور سالهاست كه به اهميت اين گونه مباحث پي برده، تلاشهاي گستردهاي در تبيين ابعاد نظري و تطبيقي اين بحث، انجام داده است كه اميدوارست توفيق تنظيم و نشر اين بحثها نصيب وي گردد. نخستين سلسله اين مقالات، با نام ((الكاتب النعماني و كتابه الغيبة)) در سال 1419 در شماره سوم مجله علوم الحديث نشر يافت(1). مقاله حاضر ترجمه و تحرير مجدّد اين مقاله است. در اين تحرير، اين مقدمه و مطالب بسياري در متن افزوده شد و تغييراتي در مطالب آن به عمل آمد، لذا اين تحرير كاملتر از تحرير عربي مقاله به نظر ميرسد.
آگاهي از معارف ناب ائمهي معصومين عليهم السلام تنها با دستيابي به روايتهاي صحيح و معتبر امكانپذير است كه آن نيز به شناسايي منابع معتبر و موثق بستگي دارد. از اين رو، شايسته است، پيش از پرداختن به مباحث مهدويت و بررسي حديثهاي موجود در اين باره، منابع موجود در اين زمينه را بشناسيم در نخستين گام، به كتاب غيبت نعماني ميپردازيم؛ زيرا يكي از منابع كهن و بسيار معتبر در زمينهي مهدويت و امام زمان (عج) است.
در آغاز اين بحث، دربارهي شخصيت نگارندهي كتاب، سخن ميگوييم. سپس انگيزهي وي از نگارش كتاب و سرفصلهاي آن را ميآوريم. در ادامه، ثقه بودن سه تن از مشايخ وي را از نظر علم رجال بررسي ميكنيم.
در پايان نيز به بررسي شخصيت رشته پيوند ما با كتاب؛ يعني ((ابوالحسين محمد بن علي شجاعي)) و دلايل معتبر بودن كتاب و صحت انتساب آن به نعماني ميپردازيم.
دوران غيبت صغري با ويژگيهايي از ادوار پيشين و پسين خود، باز شناخته ميشود. از جمله مهمترين وجوه تمايز اين دوران با دورههاي پيشين - يعني عصر حضور ائمهعليهم السلام در رأس جامعهي شيعه - محروم ماندن شيعيان از فيض حضور آشكار امامعليه السلام در متن جامعه است.
تا سال 260 ه. ق. شيعيان، به جز در زمانهايي كه امامان شيعهعليهم السلام در زندان به سر ميبردند يا در خانهي خود زير نظر بودند، آزادانه با آنان ارتباط داشتند و به طور مستقيم از هدايت و فيض معنوي آنان بهرهمند ميگشتند. دراين سال با شهادت امام حسن عسكريعليه السلام، به ناگاه شيعيان با وضع پيش بيني نشدهاي روبهرو شدند. آنان به يك باره، امام خويش را در پس پردهي غيبت يافتند. به طور طبيعي، نخستين پرسش و چشمداشت شيعيان در شرايط جديد، اين بود كه چگونه ميتوانند با امام خويش، ارتباط برقرار كنند و چارهي مشكلهاي خويش را از او بجويند.
اين پرسش بي پاسخ نماند و در نخستين فرصت پس از آغاز غيبت صغري، راه دست يابي به امامعليه السلام و چگونگي ارتباط با او در شرايط پديد آمده، به آگاهي گروهي از شيعيان رسيد. يكي از روايتهاي تاريخي بر جا مانده از آن دوره كه بر مدعاي ياد شده، دلالت دارد، گفتهي شيخ صدوق دربارهي گروهي از شيعيان قم است. آنان مانند هميشه، براي ديدار با امام عسكريعليه السلام و تقديم هديههاي مالي و وجوه شرعي و نامههاي حاوي سؤالات شيعيان قم، به سامراء رفته بودند. اين گروه در سامراء با شهادت امام يازدهمعليه السلام و ادعاي دروغين امامت از سوي جعفربن علي الهادي - برادر امام عسكريعليه السلام - روبهرو شدند. چون جعفر - كذاب - نتوانست نشانههاي لازم براي اثبات امامت خويش را به آنان ارايه دهد، پس از سرگرداني و گذر از مشكلاتي، راه بازگشت در پيش گرفتند. همين كه به بيرون شهر سامراء رسيدند، پيك امام دوازدهم(عج) با آنان ديدار كرد. بدين ترتيب، آنان به درك فيض ديدار با آن بزرگوار موفق شدند. آن حضرت در همين ديدار به گروه قميها فرمود كه از آن پس براي ديدار يا انجام امور مربوط به امامعليه السلام، ديگر به سامراء نروند؛ زيرا ايشان براي انجام امور ياد شده، نمايندهاي در بغداد خواهد گمارد.(1)
گذر زمان نشان داد كه نمايندهي گمارده شده در بغداد، همان ((عثمان بن سعيد عمري))؛ نخستين سفير و نايب ناحيهي مقدّسه در دوران غيبت صغري است كه جامعهي شيعه را حتي در دورترين سرزمينهاي شيعه نشين جهان اسلام، رهبري ميكرد.(2)
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him